بررسی مهمترین ادلۀ روایی وهابیت در شرکانگاری "استعانت از غیرخدا"
وحید خورشید
مقدمه
برخورد مملوّ از تعصّب و نوع برداشت و تفسیر به رأی روایات اهلسنت و مصادرۀ آنها توسط وهابیان، چیزی نیست که از دید محقّقان پوشیده باشد. آنان برای اینکه بتوانند برای عقاید خود اصل و اساسی بتراشند، برخی از روایات و مطالب کتب مهم اهلسنت را به نفع خود مصادره کرده، به عنوان تفسیر صحیح منتشر نموده اند تا بین مردم چنین القا کنند که تفکرات و مبانی آنها برگرفته از روایات و متون دینی اهلسنت است. از جملۀ این موارد، مصادره و تحریف معنوی روایت: «وَ إذَا سَأَلتَ فَلتَسأَلِ اللهَ وَ إذَا استَعنتَ فَاستَعِن بِاللهِ» به نفع خود میباشد. آنان با تفسیر این روایت به نفع خود، تلاش کرده اند ثابت کنند مدلول این روایت این است که امور خارج از قدرت عادی بشر، مانند شفا دادن و حاجت دادن، مخصوص خداوند است و نباید از دیگران در اینباره کمک خواست و طبق این روایت، کمک خواستن از دیگران شرک است.
این مقاله در پی واکاوی روایت مورد استناد وهابیت است تا ثابت کند که برداشت وهابیت از این روایت، برداشتی کاملاً اشتباه بوده، ادعای آنها را ثابت نمیکند. در این خصوص مقاله ای تحت عنوان «آیا پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) از کمک خواستن به غیر الله نهی کرده است؟» از همین نویسنده در سایتهای مختلف، به ویژه «الوهابیّة» به صورت مختصر منتشر شده است.
وهابیت و اتهام شرک به مسلمانان
وهابیت با استناد به روایتی از پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) استعانت را مخصوص خدا دانسته، استعانت به غیر خدا (چه زنده، چه مرده) در مسائلی که مربوط به تصرّف در تکوین باشد را جزء امور مالایقدر[1] محسوب کرده، یاری خواهان در این خصوص را به شرک اکبر متّهم کرده اند؛ اما ابتدا اصل روایت نقل میشود و در ادامه برداشت و استناد وهابیت به این روایت در شرک انگاری کسانی که از غیرخدا کمک میخواهند، نقل خواهد شد.
«احمد بن حنبل» روایت مورد استناد وهابیان را به این صورت نقل کرده است: «...عبداللَّه بن عبّاس انّه حدثه انه ركب خلف رسول اللَّه صلّى الله عليه و سلّم يوماً، فقال له رسول اللَّه صلى الله عليه و سلّم: يا غلام! إنّي معلّمك كلمات احفظ اللَّه يحفظك احفظ اللَّه تجده تجاهك و إذا سأَلْت فلْتسأَل اللَّه و إذا استعنت فاستعن باللَّه و اعلم انّ الأُمة لو اجتمعوا على أن ينفعوك لم ينفعوك الا بشيء قد كتبه الله لك، و لوِ اجتمعوا على أن يضرّوك لم يضرّوك الا بشيء قد كتبه الله عليك رفعت الأَقلام و جفّت الصّحف»؛[2] (ابن عباس میگوید: روزی پشت سر پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) بر مرکب سوار بودم که حضرت به من فرمودند: ای پسر! چند سخن به تو تعلیم میدهم: الله را حفظ کن (خداوند را در نظر داشته باش) تا تو را حفظ کند. به یاد خدا باش، او را در برابرت مییابی. اگر چیزی میخواهی، از خدا بخواه! و اگر یاری میجویی، از الله بجوی و بدان که اگر تمام مردم جمع شوند تا به تو نفعی برسانند، نمیتوانند، مگر چیزی را که خدا برایت نوشته است و اگر همه جمع شوند تا به تو ضرری برسانند، نمیتوانند، مگر آنچه خدا برایت نوشته و مقدّر کرده است. قلمها برداشته شده و صحیفه خشک گردیده).
وهابیان با استناد به این قسمت از روایت که «و إذا اسْتَعَنْتَ فَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ» میگویند که فقط از خدا باید استعانت جست و نباید از اولیا و سایر بندگان خدا بر چیزی که قدرت ندارند، کمک خواست؛ زیرا این کار عبادت غیرخدا و شرک است.
«محمد بن عبدالوهاب» نیز استعانت از غیرخدا را عبادت غیرخدا و شرک دانسته، یکی از ادلۀ خود را همین روایت آورده است.[3] در کتاب «الدرر السَّنيّة في الأجوبة النَّجديّة» که از مهمترین کتب وهابیت به شمار میرود، این روایت چنین مورد استناد قرار گرفته است: «و من أنواع العبادة: الاستعانة... و قال النّبي -صلى الله عليه و سلّم- لابن عباس: ...إذا استعنتَ فاستعن بالله...»[4]. همچنین «بن باز» در این خصوص میگوید: عبادت تنها حق خدا بوده، خداست که از او طلب یاری و استغاثه میشود؛ اما استعانت به مخلوق، اگر زنده و حاضر و مقدور او باشد، ایرادی ندارد، مانند اینکه به او بگویی ماشینم را تعمیر کن یا در تعمیر خانه کمکم کن. این نوع کمک خواستن اشکالی ندارد؛ زیرا او حاضر بوده و سخنت را میشنود؛ اما درخواست و استغاثه از اموات، سنگ، بت، درختان یا جنّ، این کفر اکبر و شرک عظیم است.[5]
«ابن عثیمین» نیز به صورت مفصل بعد از نقل ادلۀ قرآنی و روایی «محمد بن عبدالوهاب» در خصوص اثبات اینکه استعانت در امور «ما لا یقدر علیه الا الله»[6] فقط مخصوص خداوند است و از بنده نمیشود استعانت جست، به شرح و تبیین سخنان مؤسس وهابیت پرداخته، ابتدا استعانت را به استعانت های مشروع و غیرمشروع تقسیم میکند، سپس استعانت را از حیث دیگری پنج قسم میداند:
1. استعانت از خداوند: وی این استعانت را در راستای کمال تواضع بنده نسبت به خداوند، تفویض امر به خدا و اعتقاد به کافی بودن خداوند دانسته است و این قسم را مختص خدا میداند؛
2. استعانت از مخلوق در اموری که خلق بر آن قدرت دارند. در این مورد نیز باید استعانت طبق «وَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى» در خصوص اموری نیکو و غیرمعصیتی باشد، والا اگر استعانت در امور معصیتی باشد، حرام است؛
3. استعانت از شخص حاضر زنده که قدرت بر انجام کاری را ندارد، مانند کمک خواستن از شخص ضعیف تا بار سنگینی را بردارد. این استعانت، کار لغوی است؛
4. استعانت از اموات، مطلقا و به شخص زنده در امور غایبی که آن شخص مباشرتاً بر آن قدرت ندارد، این شرک میباشد؛ زیرا لازمۀ این استعانت، معتقد شدن به تصرّف خفی در تکوین است؛
5. استعانت از اعمال و احوالاتی که محبوب خداست که طبق آیۀ «اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَاةِ» مشروع میباشد.[7]
آنچه مورد بحث این مقاله میباشد، قسم چهارم است که توسط: محمد بن عبدالوهاب، بن باز، ابن عثیمین و دیگر وهابیان شرک دانسته شده؛ زیرا معتقدند این امور مربوط به تصرّفات تکوینی (ما لا یقدر الا الله) میباشد که مختص خداوند است. دلیل آنها در این خصوص آیۀ: «ايَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» و روایت نبوی «إذا استعنت فاستعن بالله» و ادلۀ دیگر ميباشد.
نقد و بررسی استناد وهابیان به روایت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)
با واکاوی روایت[8] مورد استناد وهابیت و با کنار هم قرار دادن آن در کنار روایات و قرائن دیگر، مشخص میشود آن چیزی که وهابیت برداشت کرده اند، خلاف واقع و اشتباه بوده، حتی در تضاد با متون دینی است.
1. مناط شرک در مسئلۀ استعانت در اندیشۀ وهابیت
وهابیت در خصوص مسئلۀ استعانت، استغاثه و طلب حاجت از انبیا و اولیا، امور را به دو دستۀ کلی تقسیم میکنند:
الف) امور «ما لا یقدر علیه الا الله»؛
ب) امور «ما یقدر علیه غیرالله».[9]
از نگاه وهابیت، اگر شخصی در امور «ما لا یقدر علیه الا الله»[10] به غیرخدا امید داشته باشد[11] یا به غیرخدا استغاثه و استعاذه کند یا چیزی از غیر خدا بطلبد،[12] در جرگۀ شرک وارد شده، مشرک محسوب میشود.[13]
بنابراین، میتوان ادعا نمود که از نگاه وهابیت، مناط شرک، دخالت دادن غیرخدا در امور «ما لا یقدر علیه الا الله» است. در حالی که مناط شرک در مستقل دانستن مخلوقین یا اعتقاد به الوهیت و ربوبیت مخلوقین میباشد. به عبارت دیگر، در صورتی که شخصی با استغاثه و استعانت از غیرخدا، برای مخلوق مقام الوهیت یا ربوبیت قائل شود، در این صورت گرفتار شرک شده است، و الا اگر چنین قصدی نداشته باشد، به چه دلیل مشرک محسوب شود؟
سجده از بارزترین مصادیق عبادت خداست؛ اما سجده برای غیر الله، در صورتی عبادت غیرالله و شرک شمرده میشود که به همراه اعتقاد به ربوبیت و الوهیت آن مسجود باشد. چنانکه قرافی مالکی (متوفای 684ق) در اینباره مینویسد: «أنّ سجود من سجد للأصنام لم يسجد لها لمجرّد التّذلّل و التّعظيم بل لذلك مع اعتقاد أنّها آلهة وأنّها شركاء لله تعالى، ولو وقع مثل ذلك مع الوالد أو العالم أو الوليّ لكان ذلك كفراً، لا شكّ فيه؛ و أما إذا وقع ذلك أو ما في معناه مع الوالد لمجرّد التّذلّل و التّعظيم لا لإعتقاد أنّه إله و شريك لله عزّوجلّ فلا يكون كفراً و إن كان ممنوعاً سدا للذّريعة»؛[14] (مشرکین که به بتها سجده میکنند، صرفاً برای تعظیم آنها این کار را انجام نمیدهند؛ بلکه تعظیم آنان همراه با اعتقاد به الوهیت بتهاست و اينكه شريك خداوند هستند. اگر این کار با چنین اعتقادی برای پدر و مادر انجام شود نیز، قطعاً کفر است؛ اما چنانچه کسی صرفاً به جهت تعظیم پدر و تذلل در مقابل او، بدون اعتقاد به الوهیت و بدون شریک قرار دادن آنان با خدا، بر او سجده کند، کفر محقّق نمیشود. هرچند انجام چنین عملی ممنوع است).
«شوكاني» نیز در این خصوص مینویسد: «وَ أمّا قولُهُ: وَ مِنهَا السُّجود لِغيرِ اللهِ فلابدّ مِن تقييده بأن يكون سجوده هذا قاصداً لربوبيّة مَن سَجَد لَهُ فإنَّهُ بِهذَا السُّجودِ قَد أشرَك بِاللهِ عزَّوجلَّ وَ أثبتَ معهُ آلاها آخر و أما إذا لم يقصد إلاّ مجرّد التَّعظيم كما يقعُ كثيراَ لِمن دخَل علَى مُلوك الأعَاجم أنّه يُقبَّلُ الأرضَ تَعظيماً لَه فليس هذا مِن الكُفرِ فِي شيءٍ»؛[15] (سجده بر غیر خدا در صورتی منجر به شرک میشود که با اعتقاد به ربوبیت مسجود انجام شود؛ اما اگر صرفاً به جهت تعظیم بر غیر خدا سجده شود، کفر واقع نمیشود).
بنابراین، اگر کسی با طلب حاجت و استعانت از غیرخدا، شئون الوهیت و ربوبیت را برای او ثابت کند، در این صورت چون قائل به استقلال در انجام امور از سوی او شده، گرفتار شرک شده است؛ زیرا شأن ربوبیت و الوهیت تنها با مستقل دانستن آنان در طلب حاجت محقّق میشود، نه با نسبت دادن؛ اما اگر چنین اعتقادی نداشته باشد، چنین شخصی مسلمان بوده، گرفتار شرک نشده است. بنابراین، آنچه در مشرک شدن دخالت دارد، اعتقاد و نیّت است و به تقسیم بر ما یقدر و ما لا یقدر ربطی ندارد.
2. استعانت غیراستقلالی و در طول استعانت از خدا
گفته شد که روایت مورد استناد وهابیان، نفی استعانت از غیرخداوند، حتی در امور تکوینی نمیکند؛ بلکه ثابت میکند اصل استعانت باید از خداوند باشد. چنان که در قرآن آمده است: «اياك نستعین» در اين آيه کمک خواستن را منحصر در خدا دانسته است؛ اما در آيۀ ديگر ميفرمايد: «وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ»[16] يعنی خداوند امر به کمک خواستن از صبر(روزه) و نماز ميکند. آيا ميشود گفت که این آیه با آيۀ «اياک نستعين» منافات دارد؟ شكي نيست كه خداوند، انسان را كافي است؛ اما استمداد جستن از انبيا و اولیا در طول استمداد از خداست و این مدد خواستن، در مقابل یاری و استعانت از خداوند نيست؛ بلكه آن بزرگواران هم از نيرويي كه خداوند در اختيار آنها قرار داده است، استفاده ميكنند و در حقيقت از يكجا سرچشمه گرفته است، پس منحصر كردن استعانت به خداوند، هرگز با استعانت از اسبابی که خود خداوند اجازه داده است و در عرض کمک خواستن از خداوند نیست، منافاتى ندارد.
روایت «وَ إذا اسْتَعَنْتَ فَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ» نیز نفی استعانت غیراستقلالی نمیکند؛ بلکه حاکی از آن است که اصل تمام استعانت ها به خداوند برمیگردد؛ اما این روایت، نفی استعانت باذن الله و غیراستقلالی نمیکند. به علاوه، در برخی روایات تصریح شده است که در کارهای عادی نیز تنها باید از خدا کمک گرفت؛ اما این نوع روایات تصریح دارند که اعتقاد ما باید چنین باشد که در تمام کارها (چه بزرگ و چه کوچک)، باید قدرت و مؤثر حقیقی را خداوند بدانیم و کارها را به غیر الله نسبت ندهیم. چنان که آمده است:
«قال رسول الله صلى الله عليه و سلّم: ليسئلن أحدكم ربّه حاجته أو حوائجه كلّها حتّى يسأله شسع نعله إذا انقطع و حتى يسأله الملح»؛[17] (پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) فرموده اند: تمام نيازهاى خود را از پروردگارتان بخواهيد، حتى بند كفش خود را كه بريده شده یا نمک (غدایتان) را). این روایت که «هیثمی» آن را معتبر دانسته،[18] نشان میدهد حتی در کارهای کوچک نیز باید خدا را بخوانیم، نه فقط در کارهای بزرگ. اگر مبنای وهابیت درست باشد، در کارهای کوچک هم، اگر از غیر الله کمک خواسته شود، منجر به شرک میشود، و الا کوچکی کار باعث رفع شرک بودن آن نمیشود.
گذشته از این، بزرگان اهلسنت نیز ذیل روایت مورد استناد وهابیت، تأکید دارند که این نوع روایات -که استعانت را مختص خدا دانسته اند- نفی استعانت غیراستقلالی از غیر الله را نمیکند. «شاه فضل رسول قادری» حنفی در ردیه اش بر وهابیت، در بحث استعانت به غیر الله با اذن الهی مینویسد: «بدان که همانا استعانت به غیر خداوند و خواندن غیرخدا به دو صورت است: یکی خواندن غیر خداوند به صورت مستقل در تأثیر و ایجاد باشد که شکی در آن نیست این نوع خواندن، شرک است. دومین صورت این باشد که خواندن غیر خداوند به صورت کمک خواهی و ارشاد به صورت تدبیر و شفاعت یا دفع شرّ باشد، در این صورت شبهه ای نیست که این استعانت و خواندن غیر خدا، شرک نیست؛ زیرا در احادیث وارد شده است: ای بندگان خدا! کمکم کنید و ای محمد! من به وسیلۀ تو سوی خداوند روی آورده ام».[19]
بنابراین، اگر کسی از غیرخدا، با اعتقاد به عدم استقلال او کمک بخواهد، نه تنها شرک نیست؛ بلکه جایز است. چنانکه بزرگان اهلسنت نیز این نوع از استعانت به بندگان را جایز دانسته اند. از جمله «صالحی شامی» در این خصوص مینویسد: «بدان که همانا استعانت و شفاعتخواهی به نبیّ(صلی الله علیه واله وسلم)، جاه و برکت او به سوی خداوند، از فعل انبیا و سیرۀ سلف صالحین است که در حال حیات و بعد از مرگ و عرصۀ قیامت واقع شده است. این چیزی است که اجماع بر آن اقامه شده و روایات در این خصوص متواترند».[20]
تصرّفات تکوینی انبیا و اولیا(علیهم السلام)
وهابیت تصرّفات تکوینی اولیای الهی و صالحان در این دنیا را انکار کرده، میگویند: آنها قدرت تصرّف در ملکوت آسمان و زمین را ندارند، مگر بهحدی که خداوند به آنان قدرت بدهد.[21] در خصوص استعانت نیز بعد از نقل روایت مذکور، بر این امر پافشاری میکنند که انبیا، اولیا و صالحان، توانایی تصرّف تکوینی ندارند تا بشود از آنان کمک خواست و این قدرت فقط مخصوص خداست و اگر کسی این را قبول نکند، قدرت خدا را به بشر سرایت داده است و این شرک میباشد.
از آنجا که وهابیان قدرت را به «ما لا يقدر علیه الا الله» و «ما یقدر علیه غیر الله» تقسیم میکنند، پس قدرت تصرّفِ اولیا و صالحان را به «ما یقدر علیه غیر الله» منحصر میسازند و تصرّف آنان در تکوین را «ما لایقدر علیه الا الله» میدانند که اولیا نسبت به آن قدرت ندارند؛ بلکه فقط در ید قدرت خداوند است. از این باب تصرّفات تکوینی آنها را حتی در زمان حیاتشان قبول ندارند؛ زیرا آن را « ما لایقدر علیه الا الله» میدانند که اولیا توانایی آن را ندارند.[22]
در پاسخ به این ادعای وهابیان باید گفت: انسان بهتنهایی و بدون اذن خدا، قادر به انجام هیچ کاری، حتی کارهای عادی نیست، پس تقسیم این قدرت داشتن به «ما لا يقدر علیه الا الله» و «ما یقدر علیه غیر الله» صحیح نیست. با دقت در آیات قرآن، این حقیقت روشن میشود که انسان، تنها با اذن خدا قادر بر انجام کارهاست، چنان که: «وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي»[23] و در جای دیگر آمده است: «لَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ».[24]
طبق این آیات، انسان در هیچ کاری مستقل از خدا نیست و تا زمانی که خدا نخواهد، توان هیچ کاری (عادی و غیرعادی) را ندارد. معیار و ملاک صحیح در فرق بین فعل خالق و مخلوق، استقلال و عدم استقلال یا اذن و غیراذن است. خداوند در انجام افعالش مستقل بوده، نیازمند اذن کسی نیست، در حالی که مخلوقات در انجام امور عادی و غیرعادی، نیازمند اذن و ارادۀ خداوند هستند. بنابراین، اگر فعلی، هرچند غیرعادی که از قدرت بشرِ عادی خارج باشد، توسط فردی صالح یا اولیای الهی، با این اعتقاد که خداوند به آن شخص چنین قدرتی و اذن داده است، انجام شود، امری ممکن بوده، مستوجب شرک نیست؛ زیرا فاعل بالاستقلال و حقیقی، خداوند است و فعل اولیا و صلحا غیراستقلالی میباشد. آنکس که به همه قدرت میدهد، خداوند است و هیچ مخلوقی به صورت استقلالی و بدون اذن خداوند، توان انجام هیچ کاری را ندارد.
با این توضیح، دیگر جایی برای تقسیم افعال به «ما یقدر» و «ما لا یقدر» وجود ندارد؛ زیرا فعلی که در توان انسان عادی یا ولیّ خدا باشد یا در توان آنها نباشد، در هر دو غیر استقلالی و وابسته به خداوند است. با این بیان، مسئلۀ استغاثه، استعانت و طلب حاجت از اولیا نیز ایرادی ندارد؛ زیرا مسلمانان هنگام حاجتخواهی و استعانت از آنان، قدرت اولیا را در عرض قدرت خداوند قرار نمیدهند؛ بلکه اعتقاد دارند خداوند به آنها قدرتی داده است که میتوانند حاجات مردم را برآورده کنند. بنابراین، شرکی در کار نیست.
مواردی از تصرّفات در امور تکوینی
تصرّفات در تکوین، مختصّ خداوند نیست؛ بلکه ملائکه،[25] انبیا،[26] اولیا و... نیز دارای تصرّفاتی هستند که فرد عادی، قدرت انجام آن را ندارد. یکی از این موارد که در قرآن ذکر شده، جریان استعانت حضرت سلیمان(علیه السلام) از یاران انسی و جنّی است. حضرت برای اثبات نبوّت خود[27] از اصحابش خواست که تخت بلقیس را -که در جای خیلی دوری(یمن) بود، برای او حاضر کنند و فرمود: «يا أَيُّهَا الْمَلَؤُا أَيُّکُمْ يَأْتيني بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ يَأْتُوني مُسْلِمينَ»[28] حضرت با این درخواست که در حیطۀ قدرت بشر عادی نبود، خواست قدرت خویش را نشان داده، بر ملکۀ سبا نبوّت خود را ثابت کند. عفریتی از جنّیان پاسخ داد: «أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ»؛[29] (من آن را پيش از آن كه از جای خود برخيزى، براى تو مىآورم و بر اين [كار] سخت توانا و مورد اعتمادم)؛ ولی آصف بن برخيا، وزیر حضرت سلیمان(علیه السلام) پاسخ دادند: «أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ»؛[30] (کسی که دانشی از کتاب آسمانی داشت، گفت: پیش از چشم بر هم زدنی، آن را نزد تو خواهم آورد!) از این در خواست حضرت و پاسخ جن و آصف، استفاده میشود ایشان از حضار چیزی را خواست که از توانایی فرد عادی خارج بود.
حال آیا کسی میتواند بگوید که حضرت سلیمان(علیه السلام) استعانت از خداوند را نادیده گرفته و با استعانت از غیر خداوند، آن هم در امور «ما لایقدر علیه الا الله» از نگاه وهابیت، فعل شرک آلودی انجام داده است؟ با این بیان، استعانت از اولیا در امر خارق العاده جایز است. همچنین عدم رد پاسخ جن نیز تأیید این نکته است که آمادگی جن برای اجرای دستور حضرت، کار مباحی بوده؛ و الا حضرت نباید از او درخواست میکرد؛ یعنی اگر ایرادی داشت و شرک بود، باید در پاسخ جن متذکر میشد که درخواست از شما شرک است، در حالی که حضرت چیزی نگفتند. بنابراین، آیه خلاف گفتار وهابیت را ثابت میکند و اثبات مینماید عده ای باذن الله این قدرت را دارند که در تکوین تصرّف کرده، کار خارق العاده انجام دهند.[31]
اثبات جواز استعانت از غیرخدا در روایات
در روایات معتبر و فراوانی نقل شده است که استعانت از فرشتگان و بندگان خدا، در حالی که حضور ندارند و انسانها آنها را نمی بینند (با وجود غیرعادی بودن) جایز است. به عنوان نمونه «عبدالله بن عباس» نقل کرده است: «خداوند ملائکه اي در زمين دارد، غير از آنهايي که از زمين محافظت ميکنند، هر برگي از درخت بیفتد، مينويسند. اگر يکي از شما در بيابان خشکي کمک خواستيد، بگوييد که بنده هاي خدا! به فرياد من برسيد و به من کمک کنيد؛ قطعاً به زودي کمک ميکنند».[32]
محقّق این کتاب در پاورقي گفته که سند این روايت، حسن است. «نووی» نیز این روایت را نقل کرده و آن را حسن دانسته است: «فإذا أصابت أحدكم عرجة بأرض فلاة، فليناد: يا عباد الله! أعينوني و قال الحافظ: هذا حديث حسن الإسناد غريب جدّاً».[33]
این روایت در کتاب «المصنّف» ابن ابیشیبه نیز با اندکی اختلاف نقل شده است[34] که «هیثمی» در خصوص سند آن میگوید: «رواه الطبراني و رجاله ثقات».[35]
از این روایات، استعانت از غیرخدا مثل ملائکه و بندگان خدا قابل اثبات است. بزرگان اهلسنت از این روایت، جواز استعانت از کسی که انسان او را نمیبیند، از جمله ملائکه، صالحان (از جن و انس) برداشت کرده اند. شوکانی در خصوص این روایت میگوید: این روایت دلیل بر جواز استعانت به بندگانی مانند ملائکه، صالحان از جن و انس میباشد که دیده نمیشوند و در این مورد ایرادی ندارد؛ بلکه جایز است، همچنان که انسان از انسانهای دیگر هروقت مرکبش فرار کند یا گم شد، کمک میگیرد.[36]
روایت دربارۀ کمک خواستن از بندگان غایب در بیابان، به صورت اسناد مختلف و متون گوناگون نیز نقل شده است. «بيهقي» این روایت را نقل کرده است: پسر احمد بن حنبل ميگويد: از پدرم شنيدم که ميگفت: من پنج حج به جای آوردم که دو تاي از آنها را سواره و سه تاي آنها را پياده رفتم [يا سه تا را سواره و دو تا را پياده (شک از ايشان است)] در يکي از اين سفرهاي حج که پياده بودم، راه را گم کردم، پس فریاد زدم: ای بندگان خدا! مرا راهنمايي کنيد و راه را نشانم دهيد، تا اين را گفتم، راه را پيدا کردم.[37]
طبق این روایات، استعانت از غیر خداوند در اموری مانند تصرّف در تکوین یا اعمال خارق العاده که در طول استعانت از خداوند میباشد، جایز است. بنابراین، بین روایت «إذا استعنت فاستعن بالله» كه استعانت از غیرخدا را نفی میکند و اين روايت كه استعانت از غیرخدا را ثابت مینماید، باید گفت: مراد از روایت اول، نفی استعانت از دیگران نیست؛ بلکه مراد از آن اثبات اصل استعانت به خداست و مراد از روایت دوم نیز اثبات جواز استعانت به دیگران است، منتها با اذن الهی و در طول استعانت خداوند، پس این مسئله ربطی به شرک انگاری استعانت از غیرخدا ندارد. همچنان که در آیات قرآن، گاهی علم غیب فقط مختص خداوند دانسته شده، گاهی به غیرخدا نیز نسبت داده شده که یعنی اصل علم غیب از آن خداست و اگر به دیگران نسبت داده شده، به اذن و ارادۀ الهی بوده است، بنابراین بین آیات تناقضی وجود ندارد. با این وجود، برداشت وهابیان از روایت، برداشتی باطل و در حقیقت مصادرۀ روایت به نفع خود میباشد.
نتیجه گیری
روشن شد که وهابیان با تفسیر و توجیه روایت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) به نفع خود، استعانت در امور تکوینی را فقط منحصر به خدا میدانند و معتقدند کسانی که از غیرخدا در این امور استعانت میجویند، مرتکب شرک اکبر شده اند؛ اما با واکاوی در روایت مورد بحث، معلوم شد این روایت ادعای وهابیت را ثابت نمیکند؛ زیرا نفی استعانت از غیرخدا نکرده است؛ بلکه ثابت میکند که اصل استعانت از جانب خداوند است و اگر از اولیا و دیگران استعانت میشود، از باب استقلالی نیست؛ بلکه از این باب است که استعانت از آنها در راستای استعانت از خدا بوده، به آنان اذن داده شده است که در تکوین تصرّف کنند و به یاری استعانت جوینده بشتابند. همچنان که این مسئله در جریان استعانت حضرت سلیمان(علیه السلام) از غیرخدا (جن و آصف بن برخیا) مشاهده شد. بنابراین، اگر این کار شرک بود، پیامبر خدا نباید چنین استعانتی میکرد. البته روایات دیگری نیز وجود دارد که استعانت در امور غیرعادی را ثابت میکند و نشان میدهد که وهابیت از روایت مورد بحث، برداشت غلطی داشته، با تمسک به آن سعی در اثبات عقیدۀ باطل خویش دارند.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.