پاسخ اجمالی:
در اسلام مسائل اعتقادى از سایر مسائل - از جمله مسائل اخلاقی و غیر آنها - جدا نيست. توجّه به اوصاف الهى به عنوان یکی از مسائل اعتقادی سبب مى شود كه انسان چشم دل را عميقا به آن نقطه كمال مطلق بدوزد و سعى كند در سير درونى و برونى، خود را به او نزديك و نزديك تر سازد و اين نزديكى سرانجام سبب تخلّق به اخلاق الهى و انعكاس صفات او در اخلاق و عمل انسان مى شود.
یکی از اوصاف الهی، «عدل» و «عدالت» است. عدالتى كه نشانه هاى آن در جاى جاى عالم هستى، در آسمان ها، در زمين، در وجود خود انسان، در ضربان قلب و گردش خون او و بالأخره در سراسر اين جهان ديده مى شود. آيا انسان مى تواند يك وصله ناجور در اين عالم پهناور باشد و از عدالت عمومى جهان بركنار بماند؟!
پاسخ تفصیلی:
در اسلام مسائل اعتقادى از سایر مسائل - از جمله مسائل اخلاقی و غیر آنها - جدا نيست. توجّه به اوصاف الهى به عنوان یکی از مسائل اعتقادی سبب مى شود كه انسان چشم دل را عميقا به آن نقطه كمال مطلق بدوزد و سعى كند در سير درونى و برونى، خود را به او نزديك و نزديك تر سازد و اين نزديكى سرانجام سبب تخلّق به اخلاق الهى و انعكاس صفات او در اخلاق و عمل انسان مى شود. بنابراين هر قدر انسان به او نزديك تر شود، اين صفات در او قوى تر مى گردد.[1]
به تعبیر دیگر و از جنبه ای الزامی می گوییم، صفات انسان بايد پرتوى از صفات خدا باشد و در جامعه انسانى صفات الهى پرتوافكن گردد.[2]
یکی از اوصاف الهی، «عدل» و «عدالت» است. عدالتى كه نشانه هاى آن در جاى جاى عالم هستى، در آسمان ها، در زمين، در وجود خود انسان، در ضربان قلب و گردش خون او و بالأخره در سراسر اين جهان ديده مى شود. آيا انسان مى تواند يك وصله ناجور در اين عالم پهناور باشد و از عدالت عمومى جهان بركنار بماند؟![3]
توجه به وصف عدالت، در فرد فرد مسلمانان و جوامع اسلامى اثر مى گذارد و آنها را به سوى مديريت صحيح در كارها و برافراشتن پرچم عدل و داد نه تنها در كشورهاى اسلامى، كه در كل جهان دعوت مى كند. اهميّت مسأله عدالت در اسلام به قدرى است كه هيچ چيز نمى تواند مانع آن گردد. دوستى ها و دشمنى ها، قرابت و خويشاوندى، دورى و نزديكى، در آن اثر ندارد و هرگونه انحراف از آن متابعت از هواى نفس است.[4]
فطری بودن عدالت و عشق به آن
عشق به عدالت، در درون جان هركسى هست. همه از عدل لذّت مى برند و با تمام وجود خود خواهان جهانى مملو از عدالت اند. با تمام اختلاف هايى كه در ميان ملّت ها و امّت ها در طرز تفكّر، آداب و رسوم، عشق ها و علاقه ها، خواست ها و مكتب ها وجود دارد، همه بدون استثنا سخت به عدالت علاقه مندند. دليلى بيش از اين براى فطرى بودن عدل و عدالت لازم نیست؛ چه اينكه همه جا عموميّت خواسته ها دليل بر فطرى بودن آنهاست.[5] از همین جاست که رعایت چنین فضیلت اخلاقی و دعوت به آن، چیزی جز توصیه به بازگشت به فطرت انسانی نبوده و هر آموزه ای که دعوت کننده به فطرت باشد، به نوعی دعوت کننده به عدالت نیز به شمار می رود.
منابع:
1. پنجاه درس اصول عقايد براى جوانان
2. پيام قرآن
3. حكومت جهانى مهدى (عج)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.