پاسخ اجمالی:
نخستين تأثيرى كه صدق و راستى از خود به يادگار مى گذارد، مسأله جلب اطمينان و اعتماد در «همكارى هاى دسته جمعى» است. همچنین پايه و اساس هر گونه «پيشرفت معنوى و مادى» در اجتماع اعتماد متقابل برخاسته از صدق و راستى است. صداقت و راستى به انسان «آبرو و شخصيت» مى دهد؛ در حالى كه دروغ مايه رسوايى و بى آبرويى است. صدق و راستى و امانت به انسان «شجاعت و شهامت» مى بخشد؛ درحالى كه دروغ و خيانت هميشه انسان را در هاله اى از خوف و ترس فرو مى برد. همچنین راست گویى انسان را از بسيارى از «گناهان» نجات مى دهد.
پاسخ تفصیلی:
- نخستين تأثيرى كه صدق و راستى از خود به يادگار مى گذارد مسأله جلب اطمينان و اعتماد در «همكارى هاى دسته جمعى» است؛ اساس زندگى انسان را كار گروهى و دسته جمعى تشكيل مى دهد و بدون آن هيچ كار مهمى پيش نمى رود. ولى كار گروهى هنگامى امكان پذير است كه افراد گروه نسبت به يكديگر اطمينان كامل داشته باشند و اعتماد و اطمينان در صورتى حاصل مى شود كه صداقت و امانت در ميان آنها حاكم باشد. مؤثرترين وسيله جلب اعتماد همان صدق و راستى است و خطرناك ترين دشمن آن، دروغ است و تفاوتى در ميان فعاليت هاى علمى، فرهنگى اقتصادى و سياسى نيست.
- پايه و اساس هر گونه «پيشرفت معنوى و مادى» در اجتماع اعتماد متقابل برخاسته از صدق و راستى است. يك سياستمدار پر نفوذ اگر يك يا چند بار به مردم دروغ بگويد به سرعت نفوذ خود را از دست مى دهد. يك دانشمند اگر تحقيقات خود را به دروغ آلوده كند، اعتماد تمام محافل علمى از ابتكارات و تحقيقات او سلب مى شود، و ديگر به گفته هاى او اعتمادى نيست. يك مؤسسه اقتصادى اگر فقط در معرفى يك نوع از كالاهايش دروغ بگويد مردم به تمام فرآورده هاى او بدبين مى شوند، و طرفداران و مشتريان خود را از دست مى دهند. در مديريت ها اگر مدير در گفتار و رفتار خود صادق نباشد، نظام و انضباط مديريت او از هم متلاشى مى شود.
به همین خاطر در روايتى از اميرمؤمنان على عليه السلام مى خوانيم: «اَلصِّدْقُ صَلَاحُ كُلِّ شَيْءٍ؛[1] راست گويى سبب اصلاح هر چيز می شود». شاید به همین دلیل ایشان در حدیثی دیگر دروغ گویی را مساوی با مرگ می داند: «اَلْكَذَّابُ وَ الْمَيِّتُ سَوَاءٌ، فَإِنَّ فَضِيلَةَ الْحَيِّ عَلَى الْمَيِّتِ الثِّقَةُ بِهِ، فَإِذَا لَمْ يُوثَقْ بِكَلَامِهِ بَطَلَتْ حَيَاتُهُ؛[2] دروغ گو ومرده يكسان است، زيرا برترى انسان زنده بر مرده همان اعتماد به او است، هنگامى كه به گفتار او اعتمادى نباشد زنده بودن او بى اثر است».
- صداقت و راستى به انسان «آبرو و شخصيت» مى دهد؛ در حالى كه دروغ مايه رسوايى و بى آبرويى است. صادقان هميشه سربلند و آبرومندند و دروغ گويان سر به زير و بى آبرو هستند. به همين دليل در حديثى از اميرمؤمنان على عليه السلام آمده است كه فرمود: «عَلَيْكَ بِالصِّدْقِ، فَمَنْ صَدَقَ فِي أَقْوَالِهِ جَلَّ قَدْرُهُ؛[3] هميشه راست گويى را پيشه كن، چراكه آن كس كه در سخنان خود راست گو باشد، قدر و مقام او در جامعه بالا مى رود».
- صدق و راستى و امانت به انسان «شجاعت و شهامت» مى بخشد؛ درحالى كه دروغ و خيانت هميشه انسان را در هاله اى از خوف و ترس فرو مى برد که مبادا خلاف گويى و خيانت او ظاهر گردد و تمام نقشه هاى او نقش بر آب شود.
- همچنین راست گویى انسان را از بسيارى از «گناهان» نجات مى دهد؛ چراكه مى داند اگر خلافى كند و از او سؤال كنند نمى تواند اعتراف به گناه خويش نمايد، پس بهتر كه گرد گناه نگردد. در حديث معروفى از پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله آمده است كه مردى خدمتش آمد و عرض كرد من گرفتار چهار گناه پنهانى هستم: زنا، شرب خمر، سرقت و دروغ؛ هر يك از اينها را بفرماييد به خاطر شما ترك مى كنم. پيامبر فرمود: دروغ را رها كن. آن مرد از خدمت پيامبر بازگشت. هنگامى كه تصميم به عمل منافى عفت گرفت به خود گفت فردا پيامبر از من سؤال مى كند اگر دروغ بگويم پيمان خود را شكستم و اگر راست بگويم حد شرعى بر من جارى مى شود. هنگامى كه تصميم به سرقت و نوشيدن شراب گرفت باز همين فكر براى او پيدا شد. به خدمت پيامبر آمد و عرض كرد: «يا رسول اللَّه! تمام راه هاى گناه را بر من بستى، و من همه آنها را ترك نمودم.[4]
- نیز گفتنی است که صداقت و راستى بسيارى از مشكلات را در جامعه حل مى كند؛ راه وصول به مقصد را آسان مى سازد؛ از هزينه هاى كمرشكن بازرسى ها مى كاهد؛ حجم پرونده هاى حقوقى را به حداقل مى رساند؛ آرامش خاطر به مردم مى بخشد؛ نگرانى هايى را كه به خاطر احتمال دروغ گويى براى افراد مختلف پيدا مى شود از ميان بر مى دارد؛ رشته هاى محبت و دوستى را در ميان افراد محكم مى كند و به انسان شخصيت و ابهّت مى بخشد.[5]
منبع: اخلاق در قرآن
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.