پاسخ اجمالی:
میراث حدیثی تشیع جایگاه بسیار والایی برای خصلت آزادی و حريت آدمی ترسیم کرده است. به تعبیر امام صادق عليه السلام، حريت و آزادگی، جامع بسیاری از صفات برجسته اخلاقی است.
از كلمات مولا علی عليه السلام به خوبى روشن مى شود كه مسأله آزادى و حريت ريشه بسيارى از صفات اخلاقى است و آزادگان در قيد و بند اين دنيا نمى توانند بمانند و از اين رو به سرعت در صدد كوچ كردن به دار آزادگى اند.
نکوهش اسارت و بندگى «نفس» در برابر خواست هاى شهوانی یکی از مضامین مکرر در روایات معصومین علیهم السلام است.
ازتعابير احادیث استفاده مى شود كه «صبر» و «زهد» نقش زيادی در حریت انسانها دارد و نيز استفاده می شود که آزادى حقيقى در پيروى از فرمان خداست و آنچه را بعضى آزادى مى پندارند، نوعى اسارت در چنگال هوا و هوس و خواسته هاى شيطانى است.
پاسخ تفصیلی:
در احادیث اسلامی، از جنبه های متعددی به مسأله آزادی و اسارت پرداخته شده است.
ارزش آزادی و آزادگی:
میراث حدیثی تشیع جایگاه بسیار والایی برای خصلت آزادی و حريت آدمی ترسیم کرده است. به تعبیر امام صادق عليه السلام، حريت و آزادگی، جامع بسیاری از صفات برجسته اخلاقی است: «خَمْسُ خِصَالٍ مَنْ لَمْ يَكُنْ فِيهِ شَيْءٌ مِنْهَا لَمْ يَكُنْ فِيهِ كَثِيرُ مُسْتَمْتَعٍ: أَوَّلُهَا الْوَفَاءُ وَ الثَّانِيَةُ التَّدْبِيرُ وَ الثَّالِثَةُ الْحَيَاءُ وَ الرَّابِعَةُ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ الْخَامِسَةُ وَ هِيَ تَجْمَعُ هَذِهِ الْخِصَالَ الْحُرِّيَّةُ؛[1] پنج صفت است كه اگر كسى لا اقل يكى از آنها را نداشته باشد، خير قابل توجهى در او نيست: اوّل وفاست، دوم تدبير، سوم حيا، چهارم حسن خلق، پنجم كه جامع همه اين صفات است، حريت و آزادگى است».
نفس ما و حريت آن در گروی اعمال ما است؛ اعمال زشت و گناهان ما، غل و زنجيرهاى دست و پاى نفس ما هستند كه با استغفار باز مى شوند و نفس آزاد مى گردد. در خطبه اى از پيامبر اسلام صلّى الله عليه و آله كه درباره ماه رمضان ايراد فرمودند، چنين مى خوانيم: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَ أَنْفُسَكُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِكُمْ، فَكُفُّوهَا بِاسْتِغْفَارِكُمْ؛[2] اى مردم! روان ها و نفس هاى شما در گروی اعمال شما است، پس با استغفار و توبه رهای شان كنيد...».[3]
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در نامه ۳۱ نهج البلاغه خطاب به امام حسن مجتبی علیه السلام عبارتی دارد که می تواند عصاره اخلاق در نظر گرفته شود. آن حضرت می فرماید: «وَ لَا تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرّاً؛[4] بنده غير از خودت مباش، در حالى كه خداوند تو را آزاد قرار داده است». اطلاق كلام امام، بندگى «بت نفس» را هم شامل مى شود؛ بت نفس بسيار خطرناك تر از بت چوبى و سنگى است. خداوند ما را آزاد آفريده و مى خواهد آزاد باشيم و آزاد برویم.[5]
همچنین آن حضرت در هشدار به امکان اسارت نفس بر اثر برخی صفات ناپسند اخلاقی مانند طمع هشدار می دهد که: «لَا يَسْتَرِقَّنَّكَ الطَّمَعُ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرّاً؛[6] مواظب باش طمع تو را برده خود نكند، كه خداوند تو را آزاد قرار داده است».
حضرت علی علیه السلام در خطبه 129 نهج البلاغه، جایگاه آزادگان عالم را در شکل گیری ویژگی های اخلاقی یک جامعه بیان می کنند. ایشان می فرمایند: «هرجا به مردم مى خواهى نظر كن، آيا غير از اين مى بينى كه فقيرى از فقر رنج مى برد و شكيبایى ندارد و از آنچه خدا به او داده راضى نيست، يا ثروتمندى كه شكر نعمت به جا نياورده و كفران نعمت مى كند، يا بخيلى كه بخل به مال خدا می ورزد، يا متمرد و سركشى كه گويا گوش او براى شنيدن مواعظ الهى سنگين شده است!». سپس اضافه می کنند: «أَيْنَ أَخْيَارُكُمْ وَ صُلَحَاؤُكُمْ وَ أَيْنَ أَحْرَارُكُمْ وَ سُمَحَاؤُكُمْ وَ أَيْنَ الْمُتَوَرِّعُونَ فِي مَكَاسِبِهِمْ وَ الْمُتَنَزِّهُونَ فِي مَذَاهِبِهِمْ، أَ لَيْسَ قَدْ ظَعَنُوا جَمِيعاً عَنْ هَذِهِ الدُّنْيَا الدَّنِيَّةِ وَ الْعَاجِلَةِ الْمُنَغِّصَةِ، وَ هَلْ خُلِقْتُمْ إِلَّا فِي حُثَالَةٍ لَا تَلْتَقِي إِلَّا بِذَمِّهِمُ الشَّفَتَانِ اسْتِصْغَاراً لِقَدْرِهِمْ وَ ذَهَاباً عَنْ ذِكْرِهِمْ، فَ "إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ"؛[7] كجايند نيكان و صالحان و آزادمردان و بخشندگان شما و كجايند مراعات كنندگان در كسب كارها و پاكان در كردارشان؟ آيا همگى كوچ نكردند، از اين دنياى پست و سراى درد و رنجى كه عيش ها را مى شكند و آيا شما افراد پست و كم مقدار جانشين آن بزرگواران نشديد؟! شما آنهائى هستيد كه لب ها [و دهان ها] نمى خواهند حتى شما را مذمّت كنند يعنى آن قدر شما را خوار مى دانند، كه نمى خواهند ذكرى از شما شود، حتى اگر مذمتى باشد [و براى اين مصيبت بايد گفت] "إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ"».
از اين كلمات مولا علی عليه السلام به خوبى روشن مى شود كه مسأله آزادى و حريت ريشه بسيارى از صفات اخلاقى است و آزادگان در قيد و بند اين دنيا نمى توانند بمانند و از اين رو به سرعت در صدد كوچ كردن به دار آزادگى اند.
صبر و آزادی:
صبر یکی از ویژگی های مثبت اخلاقی است که تأثیری انکارناشدنی در رشد روح آدمی دارد و فقدان آن آسیب های جبران ناپذیری را متوجه شخصیت او می کند. در حديثى از امير المؤمنين على عليه السلام مى خوانيم: «إِذَا فَارَقَ الصَّبْرُ الْأُمُورَ فَسَدَتِ الْأُمُورُ؛[8] هنگامى كه صبر از كارها جدا شود، فاسد خواهند شد».
«صبر» نشانه حرّيّت و آزادگى است و اسارتها مولود «فقدان مقاومت» است. چنانكه ابو بصير از امام صادق عليه السلام نقل مى كند: «إِنَّ الْحُرَّ حُرٌّ عَلَى جَمِيعِ أَحْوَالِهِ، إِنْ نَابَتْهُ نَائِبَةٌ صَبَرَ لَهَا، وَ إِنْ تَدَاكَّتْ عَلَيْهِ الْمَصَائِبُ لَمْ تَكْسِرْهُ؛[9] آزاد مرد در همه حال آزاده است، در برابر حوادث ناگوار استقامت مى كند و انبوه مصائب او را درهم نمى شكند».[10]
نکوهش اسیر بودن در بند شهوات:
علاوه بر احادیث بالا، نکوهش اسارت و بندگى نفس در برابر خواست هاى شهوانی، یکی از مضامین مکرر در روایات معصومین علیهم السلام است.
اگر یکی از خواست های مهم شهوانی انسان را میلِ افسارگسیخته او به «پرخوری» بدانیم، در مقابل از عوامل كنترل هواهاى نفسانى، «كم خورى» و گرسنگى است. حتى علماى اخلاق براى كسانى كه هنوز وسيله ازدواج آنها فراهم نشده، ولى از تحريك های جنسی رنج می برند، روزه را توصيه مى كنند. سرّ آن هم روشن است كه روزه موجب عدم تحريك قواى شهوانى و يا كاستن از آن مى شود.
امام صادق عليه السلام مى فرمايند: «قِلَّةُ الْأَكْلِ مَحْمُودٌ فِي كُلِّ حَالٍ ... لَيْسَ شَيْءٌ أَضَرَّ لِقَلْبِ الْمُؤْمِنِ مِنْ كَثْرَتِهِ فَيُورِثُ شَيْئَيْنِ قَسْوَةَ الْقَلْبِ وَ هَيَجَانَ الشَّهْوَةِ؛[11] کم خوری در هرحال امری پسنديده است ... هيچ چيز براى قلب مؤمن زيان بارتر از پرخوری نيست، و آن دو چيز به ارث مى گذارد: قساوت قلب و هيجان شهوت».
در روايتى از مولى امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیز آمده است: «نِعْمَ عَوْنُ الْمَعَاصِي الشِّبَعُ؛[12] بهترين ياور بر معاصى، سيرى و پرخورى است».[13]
به اسارت درآمدن نفس آدمی با دنباله روی از شهوات چیزی نیست که قابل انکار باشد. انسان شهوت پرست چنان اسير شهوات خود مى شود كه بازگشت و دورى جستن از آنها، برايش مشكل و گاهى نيز غيرممكن مى گردد. نمونه بارز آن، زندگى خفت بار معتادان به مواد مخدّر است كه در ظاهر آزادند ولى از هر اسيرى، اسيرترند.
زنجير اعتياد ناشى از شهوت پرستى نيز آنچنان دست و پاى انسان را مى بندد كه گويا هرگونه حركت و تلاش براى دورى جستن از خواست هاى رذيله، بسيار مشكل مىگردد. مخصوصا اگر هواپرستى، به سرحد عشق هاى جنون آميز جنسى برسد كه در اين حال اسارت انسان به اوج خود مى رسد.
حضرت علی عليه السلام در اين رابطه مى فرمايند: «عَبْدُ الشَّهْوَةِ أَسِيرٌ لَا يَنْفَكُّ أَسْرُهُ؛[14] بنده شهوت چنان اسير است كه هرگز روى آزادى را نخواهد ديد». آن حضرت در تعبير ديگرى نيز مى فرمايند: «وَ كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ هَوَى أَمِيرٍ؛[15] چه بسيار عقل ها و خردها كه شهوات بر آن حكومت مى كند». باز در حديث ديگرى مى فرمايد: «الشَّهَوَاتُ تَسْتَرِقُ الْجَهُولَ؛[16] شهوت ها، افراد نادان را برده خود مى سازند».[17]
زهد و شکستن زنجیرهای اسارت:
زهد، در اصل به معناى «بى ميلى»، در برابر «رغبت» و تمايل و علاقه شديد است.[18] اين دو كلمه یعنی «زهد و رغبت» اگرچه در قرآن مجيد به عنوان يك فضيلت اخلاقى و ضدّ آن به كار نرفته، ولى در نهج البلاغه و كلمات پيشوايان اسلام بارها ديده مى شود. قرآن به جاى كلمه زهد، تعبيرات ديگرى در مذمّت وابستگى به دنيا و مظاهر مادّى دارد، كه از نظر نتيجه، تفاوتى با رواياتى كه درباره زهد وارد شده، ندارد.
بررسى منابع مذهبى نشان مى دهد كه زهد يك معناى «سازنده و مثبت» دارد كه به طور كامل در جهت حمايت از مردم و منافع توده هاى جمعيّت است. بر خلاف تفسيرى كه افراد دور افتاده از مذهب درباره زهد مى كنند، زهد به معناى بيگانگى از دنيا و مظاهر مادّى نيست، بلكه به معنى عدم وابستگى و عدم اسارت در چنگال مادّه است. زاهد كسى نيست كه فقير و بينوا باشد، بلكه زاهد آن است كه در عين برخوردارى، اسير مال، ثروت، جاه و مقام خود نباشد. به عبارت ديگر زاهد، كسى است كه به تشريفات و تجمّل پرستى پشت پا مى زند، تا آزادتر و آمادهتر بتواند اهداف خود را پيش برد.
اگر كسى آن چنان اسير ثروت و مقام مادّى خود شود كه براى حفظ آن، تن به هر كار خلاف يا به هر گونه ذلّت و پستى دهد، دنياپرست و راغب در دنياست و نقطه مقابل آن زاهد است كه به هنگامى كه آزادگى، شخصيّت و هدف خود را در برابر حفظ ثروت و مقام در خطر مى بيند به دوّمى بى اعتنايى كرده و اوّلى را حفظ مى نمايد.[19]
در حدیثی از امام علی علیه السلام در توصیف پرهیزکاران می خوانیم: «أَرَادَتْهُمُ الدُّنْيَا فَلَمْ يُرِيدُوهَا وَ أَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْهَا؛[20] دنيا به آنها روى آورد، و آنها از آن روى گردان شدند، [دنيا] خواست آنها را اسير خود سازد، ولى آنها با فداكارى خويشتن را آزاد ساختند». همانها که می دانند ارزش شان چیزی کمتر از بهشت نیست. آنجا که حضرت امیرالمؤمنین در یکی از حکمت های نهج البلاغه می فرماید: «أَلَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا؟ إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ، فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛[21] آيا آزاده اى نيست كه اين دنيایى را كه مانند ته مانده طعامى در دهان است دور انداخته، براى اهلش واگذارد؟ همانا براى روان هاى شما بهایى جز بهشت نيست، پس آنها را به غير بهشت نفروشيد».
آرى رهایى از دنيا و جلوات آن انسان حرّ مى طلبد. حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: «الدُّنْيَا دَارُ مَمَرٍّ، لَا دَارُ مَقَرٍّ، وَ النَّاسُ فِيهَا رَجُلَانِ: رَجُلٌ بَاعَ فِيهَا نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا، وَ رَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا؛[22] دنيا سراى عبور است، نه سراى اقامت، و مردم در دنيا دو گونه اند: بعضى خود را فروختند و خويش را هلاك كردند، و بعضى خود را خريدند و آزاد كردند».
تعبير به «بَاعَ فِيهَا نَفْسَهُ» اشاره به اين است كه تمام سرمايه وجود انسان عمر و حيات و زندگى اوست. هنگامى كه آن را به متاع اندك دنيا و لذات و هوس هاى آلوده آن معاوضه كند، گويى خود را فروخته و به صورت برده اى درآمده است و در نتيجه موجب هلاكت خويشتن شده است، زيرا در سراى ديگر جايگاه امن و امانى ندارد.
جمله دوم یعنی «ابْتَاعَ نَفْسَهُ؛ خود را خريدارى كرده»، اشاره به اين است كه گويى قبلا اسير نفس و برده شيطان بوده، سپس با اطاعت پروردگار خود را خريدارى كرده و آزاد نموده است. در ضمن از اين تعبير پرمعناى امام عليه السلام استفاده مى شود كه آزادى حقيقى در پيروى از فرمان خداست و آنچه را بعضى آزادى مى پندارند، نوعى اسارت در چنگال هوا و هوس و خواسته هاى شيطانى است.
آرى بايد نسبت به نفس خويش امير بود نه اسير. به گفته شاعر:[23]
اسير نفس نشد يك زمان علىّ ولىّ اسير نشد كه بر مؤمنين امير آيد
اسير نفس كجا و امير خلق كجا كه سربلند نشد آن كه سر به زير آمد
در حديث ديگرى از همان حضرت نقل شده است كه فرمود: «اُنْظُرْ إِلَى الدُّنْيَا نَظَرَ الزَّاهِدِ الْمُفَارِقِ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَيْهَا نَظَرَ الْعَاشِقِ الْوَامِقِ؛[24] به دنيا همچون زاهدى كه مى خواهد از آن جدا شود نگاه كن، نه همچون عاشق دلداده».[25]
از امام على عليه السّلام درباره جامه كهنه اش سؤال كردند. فرمود: «يَخْشَعُ لَهُ الْقَلْبُ وَ تَذِلُّ بِهِ النَّفْسُ وَ يَقْتَدِي بِهِ الْمُؤْمِنُونَ؛[26] قلب به خاطر آن خاضع مى شود و نفس به سبب آن رام مى گردد و مؤمنان از آن پيروى مى كنند».
«آزادگى» به عنوان یکی از مهم ترین انگیزه های زُهد از آنجا كه باعث کم نیاز شدن انسان به دیگران می گردد، او را از قيد اسارت در برابر اشخاص و اشياء رها مى سازد. مى توان گفت، گرايش انسان آگاه به زهد، ريشه اى در «آزادمنشى» او دارد. زاهدان واقعى، هم شجاعت بيشترى دارند و هم هوشيارى و آگاهى فزون تر. از اينجاست كه جنبش هاى آزادى بخش جهان، غالبا از كسانى سرچشمه گرفته كه روح زهد بر آنها حاكم بوده است.[27]
به هر حال فرياد اسلام، فرياد آزادى است. سرور آزادگان حضرت سيد الشهداء عليه السلام در زمين كربلا خطاب به لشكر عمرسعد فرمود: «إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ، وَ كُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ، فَكُونُوا أَحْرَاراً فِي دُنْيَاكُمْ؛[28] اگر دين هم نداريد، و اعتقادى به معاد نداريد، لااقل در دنياى خود آزاده باشيد».[29]
منابع:
1. اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (شرح خطبه متقين)
2. اخلاق در قرآن
3. پيام امام امير المومنين (ع)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.