پاسخ اجمالی:
«نُصح» نقطه مقابل حسد است. نصح و نصيحت هر كار و هر سخنى است كه در آن مصلحت ديگرى باشد. به اين معنا كه نه تنها انسان خواهان زوال نعمت از ديگران نباشد، بلكه طالب بقاى نعمت و افزون شدن آن براى آنها گردد. اين واژه در اصل به معناى «خلوص و اخلاص» است. از آنجا كه شخص خيرخواه، از روى خلوص و اخلاص در «اصلاح» كار ديگران مى كوشد، واژه نُصح و نصيحت درباره او به كار مى رود. اين يكى از فضايل معروف است كه در آيات قرآن و روايات اسلامى به آن اشاره شده است.
پاسخ تفصیلی:
نقطه مقابل حَسَد، «نُصح» و خيرخواهى است. به اين معنا كه نه تنها انسان خواهان زوال نعمت از ديگران نباشد، بلكه طالب بقاى نعمت و افزون شدن آن براى همه نيكان و پاكان گردد. به تعبيرى ديگر آنچه از خير و خوبى و سعادت معنوى و مادّى براى خويش مى خواهد، براى ديگران نيز بطلبد. اين يكى از فضايل معروف است كه در آيات قرآن و روايات اسلامى به آن اشاره شده است.
پيامبران الهى خيرخواهان امّت ها بودند و يكى از صفات بارز آنها همين موضوع بود. قرآن مجيد در آیه ۶۲ سوره اعراف، از زبان حضرت نوح علیه السّلام چنين نقل می كند كه به قوم خود فرمود: «أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي وَ أَنْصَحُ لَكُمْ، وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لاتَعْلَمُونَ؛ رسالت هاى پروردگارم را به شما ابلاغ مى كنم و خيرخواه شما هستم، و از خداوند چيزهايى مى دانم كه شما نمى دانيد». در اينجا بعد از مسأله ابلاغ رسالت، سخن از نُصح و خيرخواهى امّت به ميان آمده كه نقطه مقابل حسد و بخل و خيانت است.
همين معنا با تفاوت مختصرى در مورد پيامبر بزرگ خدا هود عليه السّلام آمده است آنجا كه در آیه ۶۸ همین سوره اعراف می خوانیم: «أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي وَ أَنَا لَكُمْ ناصِحٌ أَمينٌ؛ رسالت هاى پروردگارم را به شما ابلاغ مى كنم و من خيرخواه امينى براى شما هستم». همچنين اين معنا درباره حضرت صالح[1] و حضرت شعيب[2] علیهما السّلام نیز وارد شده است.
بديهى است خيرخواهى منحصر به اين چهار بزرگوار نبوده، بلكه همه انبياى الهى و اوليا معصومين اين ويژگى را داشتند و پيروان راستين آنان نيز بايد خيرخواه ديگران باشند، نه حسود باشند و نه بخيل.
در حديث پر معنايى از پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله نقل شده است كه درباره مردى از طايفه انصار شهادت داد كه او از اهل بهشت است. هنگامى كه درباره زندگى اين مرد بهشتى تحقّيق كردند عبادت زيادى در او مشاهده نكردند، بلكه ديدند شب هنگام كه به بستر استراحت مى رود، ياد خدا مى كند و سپس به خواب مى رود تا موقع نماز صبح. مشاهده اين وضع موجب سؤال از خودش شد؛ او در جواب گفت: «مَا هُوَ إِلَّا مَا رَأَيْتَ غَيْرَ أَنِّي لَاأَجِدُ عَلَى أَحَدٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ فِي نَفْسِي غِشّاً وَ لَا حَسَداً عَلَى خَيْرٍ أَعْطَاهُ اللَّهُ إِيَّاهُ؛[3] وضع من همان است كه ديديد، ولى من نسبت به هيچ كس از مسلمانان كه خدا نعمتى به او بخشيده، در دل خود نه خيانتى مى بينم و نه حسدى [بلكه من خيرخواه همه هستم و از نعمت هاى آنها خوشحالم]».
در حديث ديگرى آمده است كه پيامبر اكرم فرمود: «إِنَّ أَعْظَمَ النَّاسِ مَنْزِلَةً عِنْدَ اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَمْشَاهُمْ فِي أَرْضِهِ بِالنَّصِيحَةِ لِخَلْقِهِ؛[4] بلند مقام ترين مردم در پيشگاه خداوند در قيامت كسى است كه از همه بيشتر تلاش در خيرخواهى مردم كرده است».
در روايت ديگرى از همان حضرت صلّى الله عليه و آله ميزان و معيارى براى خيرخواهى بيان شده و آن اين است كه شخص از منافع ديگران به اندازه منافع خويش دفاع كند: «لَيَنْصَحُ الرَّجُلُ مِنْكُمْ اخَاهُ كَنَصِيحَتِهِ لِنَفْسِهِ؛[5] بايد هر كدام از شما نسبت به برادر مؤمن خود خيرخواه باشد، به همان اندازه كه نسبت به خويش خيرخواه است».
واژه «نُصح» و «نَصيحت» گرچه در زبان روزمرّه فارسى ما معمولًا به معنى اندرز به كار مى رود، ولى در لغت عرب چنين نيست؛ بلكه مفهوم وسيع و گستردهاى دارد. در كتاب «مفردات الفاظ قرآن» درباره معنای این واژه می خوانیم: «نصح و نصيحت هر كار و هر سخنى است كه در آن مصلحت ديگرى باشد».[6]
اين واژه در اصل به معناى «خلوص و اخلاص» است. به همين دليل عسل خالص را «ناصح» مى گويند. كار خيّاط را هم «نُصح» مى نامند؛ به خاطر اصلاح كردن پارچه اى كه به او داده شده است. از آنجا كه شخص خيرخواه، از روى خلوص و اخلاص در «اصلاح» كار ديگران مى كوشد، واژه نُصح و نصيحت درباره او به كار مى رود. اصولًا هر چيزى كه خالص و صاف باشد، خواه در سخن يا عمل و در امور مادّى يا معنوى واژه «نُصح» بر آن اطلاق مى شود.
بنابراين هنگامى كه در بحث هاى اخلاقى سخن از «نصيحت» به ميان مى آيد، مقصود ترك هر گونه حسد، كينه، بخل و خيانت است.[7]
منبع: اخلاق در قرآن
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.