پاسخ اجمالی:
در روايات اسلامى بحث هاى جالب و عميق و نكته هاى قابل ملاحظه اى درباره نکوهش بی صبری و اظهار «جزع» ديده مى شود كه هر يك از ديگرى آموزنده تر است. به عنوان مثال در روایتی از حضرت علی (ع) می خوانیم: «هركس را صبر و استقامت رهایى و نجات نبخشيد، جزع و اضطراب او را از پاى درآورد». آن حضرت در جایی دیگر در مذمّت جزع مى فرمايد: «از جزع و ناشكيبايى بپرهيز، زيرا اميد انسان را قطع و كوشش و تلاش را ضعيف ساخته و غم و اندوه به بار مى آورد».
پاسخ تفصیلی:
در روايات اسلامى بحث هاى جالب و عميق و نكته هاى قابل ملاحظه اى درباره نکوهش بی صبری و اظهار «جزع» ديده مى شود كه هر يك از ديگرى آموزنده تر است.[1]
امام صادق عليه السلام در اشاره به آثار مثبت و منفی صبر و فقدان صبر مى فرمايد: «الصَّبْرُ يُظْهِرُ مَا فِى بَوَاطِنِ العِبادِ مِنَ النُّورِ وَ الصَّفاءِ وَ الْجَزَعُ يُظْهِرُ مَا فِى بَوَاطِنِهِم مِنَ الظُّلْمَةِ وَ الْوَحْشَةِ؛[2] صبر، آنچه را كه در درون بندگان خدا از نور و صفا وجود دارد، آشكار مى كند و بى صبرى و ناشكيبايى، آنچه را كه در درون آنها از ظلمت و وحشت است، ظاهر مى سازد».[3]
آن حضرت در تصریح به پیامد بسیار مخرّب کمبود صبر می فرماید: «قِلَّةُ الصَّبْرِ فَضِيحَة؛[4] كمى صبر عيب و رسوایی است». در اين حديث كمبود صبر به طور مطلق عيب دانسته شده است. زيرا كمى صبر در برابر مشتهيات و خواهش هاى نفسانى منجر به تسليم در برابر تمايلات درونى و بيرونى شده و عامل رسوایى و افتضاح خواهد شد. كمى صبر در گفتار و عدم تأمل و دقت بر معانى الفاظ موجب بى اعتبارى و خدشه دار شدن شخصيت انسانى است. اين عيب را به طور كلى مى توان در رفتار و گفتار و نوشتار يافت و بعيد نيست كه آثار اين كم صبرى در بعضى موارد براى همه اتفاق افتاده باشد. دور نيست كه هر فردى اين معمّا را درك كرده و چه بسا ضررهایى را هم از اين ناحيه متحمل شده باشد. ولی انسانها فراموش کارند.
در روایتی از حضرت علی علیه السلام می خوانیم: «مَنْ لَمْ يُنْجِهِ الصَّبْرُ أَهْلَكَهُ الْجَزَعُ؛[5] هركس را صبر و استقامت رهایى و نجات نبخشيد، جزع و اضطراب او را از پاى درآورد». در اين حديث شريف در برابر مشكلات بيش از دو راه فرض نشده است؛ يا صبر و يا جزع. هر كس اولى را پيشه كند نجات مى يابد و هر كه دومى را برگزيند هلاكت به دنبال اوست. پس خوشا به حال كسانى كه در اين ميان صبر را برگزيند و به ثواب هایی كه به آنها وعده داده شده رسند و بدا به حال كسانى كه جزع و بى تابى را انتخاب كرد علاوه بر تحمل عذابى روحى، اجرهاى اخروى را نيز از دست مى دهد.[6]
در روايتی از امام على عليه السلام در توصیف «جزع» آمده است: «اَلْجَزَعُ عِنْدَ الْبَلَاءِ تَمَامُ الْمِحْنَة؛[7] زارى در موقع بلا، تمامى رنج است».[8]
آن حضرت در جایی دیگر در مذمّت جزع مى فرمايد: «إِيَّاكَ وَ الْجَزَعَ فَإِنَّهُ يَقْطَعُ الْأَمَلَ وَ يُضَعِّفُ الْعَمَلَ وَ يُورِثُ الْهَمَّ؛[9] از جزع و ناشكيبايى بپرهيز، زيرا اميد انسان را قطع و كوشش و تلاش را ضعيف ساخته و غم و اندوه به بار مى آورد».
آن حضرت در جاى ديگر ضمن اشاره به نكته لطيف ديگرى مى فرمايد: «اَلْجَزَعُ أَتْعَبُ مِنَ الصَّبْرِ؛[10] بى تابى از صبر و شكيبايى ناراحت كننده تر است». دليل آن روشن است. جزع و بى تابى هيچ مشكلى را حل نمى كند؛ تنها اثرش اين است كه روح و جسم انسان را در هم مى كوبد. به همين دليل از شكيبايى پر زحمت تر است.
آن حضرت در بیان دیگری می فرماید: «اَلْجَزَعُ لَا يَدْفَعُ الْقَدَرَ وَ لَكِنْ يُحْبِطُ الْأَجْرَ؛[11] جزع در برابر مصائب، مقدرات را تغيير نمى دهد، ولى اجر و پاداش انسان را از بين مى برد». درباره اينكه چرا پاداش را از بين مى برد، بايد گفت: جزع و ناشكيبايى دليل بر عدم رضا و عدم تسليم در برابر مقدرات الهى است و در واقع، اعتراض به عدل و حكمت پروردگار را در بردارد؛ هر چند صاحبش از آن غافل باشد.
در حديث ديگرى كه از امام هادى عليه السلام نقل شده، ضمن اشاره به نكته جالب ديگرى، این نکته گوشزد شده است که: «الْمُصِيبَةُ لِلصَّابِرِ وَاحِدَةٌ وَ لِلْجَازِعِ اثْنَتَانِ؛[12] مصيبت براى انسان صبور يكى است و براى انسان بى صبر و ناشكيبا دوتاست». جزع و بى تابى مشكلات عظيم جسمى و روحى به دنبال دارد. به علاوه اینکه اجر و پاداش انسان را بر باد مى دهد. بنابراين مصيبتِ افراد ناشكيبا مضاعف مى شود.
امام كاظم عليه السلام در بيان يكى از وصاياى حضرت مسيح عليه السلام مى فرمايند: «... وَ لَا تَجْعَلُوا قُلُوبَكُمْ مَأْوًى لِلشَّهَوَاتِ إِنَّ أَجْزَعَكُمْ عِنْدَ الْبَلَاءِ لَأَشَدُّكُمْ حُبّاً لِلدُّنْيَا وَ إِنَّ أَصْبَرَكُمْ عَلَى الْبَلَاءِ لَأَزْهَدُكُمْ فِي الدُّنْيَا ... ؛[13] دل هاى خود را پناهگاه شهوات قرار ندهيد، آن كس كه در بلا، بيشتر بى تابى مى كند، علاقه اش به دنيا بيشتر است، و آن كس كه در بلا، شكيباتر است، نسبت به دنيا، بى اعتناتر است».
از اين روايت استفاده مى شود كه يكى از سرچشمه هاى مهم جزع و بى تابى، حرص و حبّ دنياست و براى كاستن از شدّت جزع، بايد از علاقه به دنيا كاست.
در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام نقل شده است که پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله هنگام عيادت يكى از يارانش كه آخرين ساعات عمرش را مى گذراند، فرمودند: «اى فرشته مرگ! با او مدارا كن كه با ايمان است. ملك الموت عرض كرد: بشارت باد بر تو اى محمد! كه من نسبت به همه مؤمنان مدارا مى كنم. بدان اى محمد! هنگامى كه من روح فرزندان آدم را مى گيرم، خانواده آنان بى تابى مى كنند. در گوشه اى از خانه مى ايستم و مى گويم: چرا اين گونه بى تابى مى كنيد؟ من قبل از پايان عمرش روح او را نگرفتم و اين يك مأموريت الهى است، گناهى ندارم؛ «فَإِنْ تَحْتَسِبُوا وَ تَصْبِرُوا تُؤْجَرُوا وَ إِنْ تَجْزَعُوا تَأْثَمُوا وَ تُوزَرُوا؛[14] اگر راضى به رضاى خدا باشيد و صبر كنيد، به شما پاداش داده مى شود و اگر جزع و بى تابى كنيد، گناه مى كنيد».[15]
منابع:
اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (شرح خطبه متقین)
اخلاق در قرآن
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.