پاسخ اجمالی:
«حسد» به معناى ناراحت شدن از نعمت هايى است كه خداوند نصيب ديگران كرده. شخص حسود آرزوى زوال آن نعمت ها را دارد و حتّى در این راه ممکن است كوشش کند. در واقع مى توان گفت حسد يكى از ريشه هاى اصلّى تمام بدى هاست و از دام هاى بسيار خطرناك شيطان است. در روايات اسلامى، حسد در کنار «حرص» و «تکبّر» يكى از اصول سه گانه «كفر» شمرده شده است؛ چراکه شخص «حسود» در واقع معترض به حكمت الهى است.
نقطه مقابل حسد، «نُصح» و خيرخواهى است. به اين معنا كه نه تنها انسان خواهان زوال نعمت از ديگران نباشد، بلكه طالب بقاى نعمت و افزون شدن آن براى آنها گردد. به تعبيرى ديگر «خيرخواهى» اين است كه انسان از نعمت هايى كه نصيب ديگرى مى شود، لذّت ببرد و سعادت خود را در سعادت ديگران بداند و منافع ديگران را با منافع خود به يك چشم بنگرد.
پاسخ تفصیلی:
حسد و بدخواهی
يكى از رذايل اخلاقى كه در طول تاريخ بشر آثار بسيار منفى فردى و اجتماعى داشته است، مسئله حسد است.
حسد به معناى ناراحت شدن از نعمت هايى است كه خداوند نصيب ديگران كرده. شخص حسود آرزوى زوال آن نعمت ها را دارد و حتّى در این راه ممکن است تلاش و كوشش کند.
حسد فضاى روح آدمى را تيره و تار و فضاى زندگى او را ظلمانى و محيط جامعه را مملوّ از ناامنى مى كند. حسودان نه آرامشى در دنيا دارند، نه آسايشى در آخرت. و چون تمام تلاش شان اين است كه نعمت را از مَحسُود بگيرند، آلوده به انواع جنايت ها مى شوند: دروغ مى گويند، غيبت مى كنند، دست به انواع ظلم و ستم مى زنند و حتّى در حالات شديد و بحرانى از قتل و خونريزى نيز ابایی ندارند.
در واقع مى توان گفت حسد يكى از ريشه هاى اصلّى تمام بدى هاست و از دام هاى بسيار خطرناك شيطان است. همان دامى كه در نخستين روزهاى آفرينش بشر كار خود را كرد و فرزند آدم عليه السّلام «قابيل» را به كام خود فروكشيد و دستش را به خون برادرش «هابيل» آلوده كرد. به همين دليل در روايات اسلامى، حسد در کنار حرص و تکبّر يكى از اصول سه گانه كفر شمرده شده است.
شخص «حسود» در واقع معترض به حكمت الهى است و به همين دليل، حسد نوعى كفر و شرك خفى محسوب مى شود.[1]
نصح و خيرخواهى
نقطه مقابل حسد، «نصح» و خيرخواهى است. به اين معنا كه نه تنها انسان خواهان زوال نعمت از ديگران نباشد، بلكه طالب بقاى نعمت و افزون شدن آن براى همه نيكان و پاكان گردد.[2] به تعبيرى ديگر «خيرخواهى» اين است كه انسان از نعمت هايى كه نصيب ديگرى مى شود، لذّت ببرد و در راه حفظ آن بكوشد و سعادت خود را در سعادت ديگران بداند و منافع ديگران را با منافع خود به يك چشم بنگرد.[3]
واژه «نُصح» و «نَصيحت» گرچه در زبان روزمرّه فارسى ما معمولًا به معنى اندرز به كار مى رود، ولى در لغت عرب چنين نيست؛ بلكه مفهوم وسيع و گستردهاى دارد. در كتاب «مفردات الفاظ قرآن» درباره معنای این واژه می خوانیم: «نصح و نصيحت هر كار و هر سخنى است كه در آن مصلحت ديگرى باشد».[4]
اين واژه در اصل به معناى «خلوص و اخلاص» است. به همين دليل عسل خالص را «ناصح» مى گويند. كار خيّاط را هم «نُصح» مى نامند؛ به خاطر اصلاح كردن پارچه اى كه به او داده شده است. از آنجا كه شخص خيرخواه، از روى خلوص و اخلاص در «اصلاح» كار ديگران مى كوشد، واژه نُصح و نصيحت درباره او به كار مى رود. اصولًا هر چيزى كه خالص و صاف باشد، خواه در سخن يا عمل و در امور مادّى يا معنوى واژه «نُصح» بر آن اطلاق مى شود.
بنابراين هنگامى كه در بحث هاى اخلاقى سخن از «نصيحت» به ميان مى آيد، مقصود ترك هر گونه حسد، كينه، بخل و خيانت است.[5]
منبع: اخلاق در قرآن
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.