پاسخ اجمالی:
بسيارى از صفات رذيله از يكديگر سرچشمه مى گيرند، يا به تعبير ديگر، بر هم ديگر تأثير متقابل دارند. حسد نيز از صفاتى است كه از صفات زشت ديگرى ناشى مى شود و خود نيز سرچشمه رذايل فراوانى است! علماى اخلاق براى حسد سرچشمه هاى زيادى ذكر كرده اند؛ از جمله: «عداوت و كينه»؛ «كبر و خودبرتربينى»؛ «حبّ رياست»؛ «ترس از نرسيدن به مقاصد مورد نظر»؛ «احساس حقّارت و خود كم بينى»؛ «بخل و خباثت نفس».
فراتر از اينها حسد، ريشه هايى در «عقايد» انسان نيز دارد. شخص حسود با زبان حال دارد به «حکمت و عدالت» خداوند اعتراض مى كند، كه چرا فلان نعمت به او داده نشده است! او به زبان حال مى گويد: هرگاه خدا به ديگرى نعمتى دهد، ممكن است از دادن مثل آن به من - العیاذ بالله - عاجز باشد! پس چه بهتر كه نعمت از او سلب گردد تا به من برسد! بنابراين حسودان در واقع گرفتار نوعى تزلزل در پايه هاى ايمان به «توحيد افعالى» پروردگار و حكمت و قدرت او هستند.
پاسخ تفصیلی:
بسيارى از صفات رذيله از يكديگر سرچشمه مى گيرند، يا به تعبير ديگر، بر هم ديگر تأثير متقابل دارند. حسد نيز از صفاتى است كه از صفات زشت ديگرى ناشى مى شود و خود نيز سرچشمه رذايل فراوانى است!
علماى اخلاق براى حسد سرچشمه هاى زيادى ذكر كرده اند: از جمله «عداوت و كينه» است كه موجب مى شود انسان آرزوى زوال نعمت از كسى كه مورد عداوت اوست كند.
ديگر صفت ناشایستی که باعث حسد می شود، «كبر و خودبرتربينى» است. به همين جهت اگر ببيند ديگران مشمول نعمت هاى بيشترى شده اند، آرزو دارد و تلاش مى كند كه نعمت آنان زايل گردد، تا برترى او را نسبت به ديگران به خطر نيافكند!
سوّم ویژگی غیراخلاقیِ مُسَبِّب حسد، «حبّ رياست» است كه سبب مى شود آدمی آرزوى زوال نعمت ديگران كند، تا بتواند بر آنها حكومت نمايد. زيرا اگر امكانات او از نظر مال و ثروت و قدرت، بيش از ديگران نباشد پايه هاى رياست او سست مى شود.
چهارم از اسباب حسد، «ترس از نرسيدن به مقاصد مورد نظر» است. گاه انسان تصوّر مى كند نعمت هاى الهى محدود است. یعنی اگر ديگران به آن دست يابند امكان رسيدن او را به آن نعمت ها كم مى كنند.
پنجمين سبب، «احساس حقّارت و خود كم بينى» است. افرادى كه در خود لياقت رسيدن به مقامات والا را نمى بينند و از اين نظر گرفتار عقده حقّارت اند، آرزو مى كنند ديگران هم به جايى نرسند، تا همانند يكديگر شوند!
ششمين سبب حسد، «بخل و خباثت نفس» است. زيرا بخيل نه تنها حاضر نيست از نعمت هاى خود در اختيار ديگران بگذارد، بلكه از رسيدن ديگران به نعمت هاى الهى نيز بخل مى ورزد و ناراحت مى شود. آرى «تنگ نظرى»، كوته بينى و رذالت، طبع آدمى را به حسد مى كشاند و گاه مى شود كه همه اين امور ششگانه، دست به دست هم مى دهند و گاه دو يا سه منشأ به هم ضميمه مى شوند و به همان نسبت، خطر حسد فزونى مى يابد.
ولى فراتر از اينها حسد، ريشه هايى در «عقايد» انسان نيز دارد. كسى كه ايمان به قدرت خدا و لطف و عنايت او و حكمت و تدبير و عدالتش دارد چگونه مى تواند حسد بورزد؟! شخص حسود با زبان حال دارد به «حکمت و عدالت» خداوند اعتراض مى كند، كه چرا فلان نعمت به او داده نشده است! او به زبان حال مى گويد: هرگاه خدا به ديگرى نعمتى دهد، ممكن است از دادن مثل آن به من - العیاذ بالله - عاجز باشد! پس چه بهتر كه نعمت از او سلب گردد تا به من برسد!
بنابراين حسودان در واقع گرفتار نوعى تزلزل در پايه هاى ايمان به «توحيد افعالى» پروردگار و حكمت و قدرت او هستند. چه اينكه انسانى كه به اين اصول مؤمن باشد، مى داند تقسيم نعمت ها از سوى خداوند حساب و کتابی دارد و مطابق با حكمتى است و نيز مى داند خداوند توانايى دارد كه بيشتر و بهتر به او ببخشد. البته هرگاه آنها را شايسته نعمت بداند. پس این خود آدم است که بايد كسب شايستگى كند.
در حديثى از رسول خدا صلّى الله عليه و آله نقل شده است كه مى فرمايد: خداوند به موسى بن عمران فرمود: «لَا تَحْسُدَنَّ النَّاسَ عَلَى مَا آتَيْتُهُمْ مِنْ فَضْلِي وَ لَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى ذَلِكَ وَ لَا تُتْبِعْهُ نَفْسَكَ فَإِنَّ الْحَاسِدَ سَاخِطٌ لِنِعَمِي صَادٌّ لِقَسْمِيَ الَّذِي قَسَمْتُ بَيْنَ عِبَادِي وَ مَنْ يَكُ كَذَلِكَ فَلَسْتُ مِنْهُ وَ لَيْسَ مِنِّي؛[1] اى موسى! هرگز در مورد آنچه به مردم از فضلم عطا كرده ام حسد مورز و چشم به آنها ندوز و آنها را در دل پيگيرى نكن [و بر اين امور خرده مگير]، زيرا حسود نسبت به نعمت هاى من خشمگين و مخالف تقسيمى است كه در ميان بندگانم كرده ام، هر كس چنين باشد نه من از اويم و نه او از من است».
كوتاه سخن اينكه حسود در واقع پايه هاى اعتقادى محكمى ندارد، وگرنه مى دانست حسدورزى نوعى «انحراف از توحيد» است.[2]
منابع: اخلاق در قرآن
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.