ايمان 230 مطلب

مفهوم دعا در قرآن؛ پاسخ به شبهات وهابيت

دعا در قرآن به چه معنی است؟ آيا هر كس پيامبر (ص) يا يكى از صالحان و اولياء الله را بخواند، مشرك و كافر است؟!

واژه دعا در قرآن به معانى مختلفى آمده است: 1. دعا به معنى «عبادت»، مانند آيه 18 سوره جن «فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً». هر مسلمانى مى‏ داند «دعا» به اين معنى، مخصوص خدا است. 2. دعا به معنى «فراخواندن» به سوى چيزى، مانند آنچه در مورد پيامبر اسلام (ص) آمده است كه خداوند مى‏ فرمايد: «ادْعُ إِلى‏ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ». بديهى است اين دعا و فراخوانى عين ايمان مى‏ باشد.

3. دعا به معنى «تقاضاى حاجت» كه گاه از طريق عادى است، مانند «وَ لا يَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا؛  هنگامى كه از «شهود» دعوت براى اداى شهادت شود، نبايد امتناع كنند». اين فراخوانى در امور عادى است و به يقين اگر كسى آن را انجام دهد، كافر نمى‏ شود. گاه از طرق غير عادى است كه اين بر دو قسم است: گاه با اعتقاد استقلال غير خدا در تأثير است، که اين قسم شرك است؛ زيرا مستقلّ در تأثير، تنها خداست. امّا درقسم دوّم در حالی که دعا کننده مسبّب الاسباب را خدا مى‏ داند، ولى با توسّل به اولياء اللَّه از آنها مى‏ خواهد كه نزد خدا براى او تقاضاى حاجتى كنند.

قرآن مجيد مى‏ گويد: «بنى اسرائيل نزد موسى آمدند و از او تقاضا كردند كه از خداوند غذاهاى متنوّعى - غير از منّ و سلوى - براى آنها بخواهد». موسى هرگز به آنها ايراد نكرد كه چرا مرا با خطاب يا موسى! فرا خوانديد و چرا مستقيماً خودتان از خدا نخواستيد و اين شرك و كفر است. بلكه تقاضاى آنها را از خدا خواست و اجابت شد.

نكاتی‏ در علت عدم اجابت یا تأخیر در اجابت برخی دعاها

چرا برخی دعاها به اجابت نمى ‏رسد، يا با تأخير به اجابت می رسد؟

1. گاه مى ‏شود كه دعا کننده شرايط استجابت دعا را فراهم نكرده ‏است؛ 2. گاهی خواسته دعا کننده به زيان اوست؛ 3. گاهی خداوند اجابت دعا را به تأخير مى ‏اندازد، تا بنده اش بيشتر نيايش كند و مشمول عنايات افزون‏ ترى گردد؛ 4. گاهى برخى از افراد، راهها و اسبابى را كه خداوند براى حلّ مشكلات قرار داده رها مى ‏كنند و تلاش و كوشش را کنار می گذارند؛ 5. اعتقاد و ايمان به آثار دعا نيز تأثير مهمى در اجابت دعاها دارد و با ترديد به مقصود نمی توان رسيد؛ 6. گاهى اوقات، خداوند دعاى مؤمنان را اجابت نمى كند و در عوض، گناهانى را از آنها مى ‏آمرزد و يا آن را براى آخرت ذخيره مى سازد.

 

فلسفه بررسی «مکّي» یا «مدني» بودن سُوَر

به چه دلايلي لازم است «مکّي» و «مدني» بودنِ سوره های قرآن کاملا مورد توجه و بررسی قرار گیرد؟

به چند دليل تشخيص مكّي و مدني بودن سوره ها ضرورت دارد: 1. به خاطر شناخت تاريخ و مخصوصا تسلسل آيات و سور و تدريجى بودن نزول آنها. 2. به خاطر نقش اساسي در استدلال و استنباطِ احكام. 3 به خاطر مدني بودن بيشتر آياتِ مورد استناد در استدلالات كلامى و عدم مدرك قرار گرفتن آیات مکّي. 4. به خاطر حلّ و فصل بسيارى از مسائل قرآني.

ملاک و معیار در «مکّي» يا «مدني» بودن آيات و سُوَر

با چه ملاک و معیاری می توان یک آیه یا سوره را «مکّي» يا «مدني» دانست؟

بر اساس روایات، سه معيار در تقسیم سوره ها به «مکّي» يا «مدني» وجود دارد: 1. معيار زمان؛ که ملاك هجرت پيامبر(ص) از مكّه به مدينه است. 2. معيار مكان: هر چه در مكّه و پيرامون آن نازل شده مكّي است و هر چه در مدينه و پيرامون آن نازل گرديده مدني است. 3. معيار خطاب: هر سوره كه خطاب به مشركان باشد مكّي و هر سوره اى كه خطاب به مؤمنان باشد، مدني است. البته به خاطر جامع و مانع نبودن این ملاکها به سراغ علائم تشخيص ديگري مي رويم مانند: نصّ و خبر؛ علائم ظاهرى؛ علائم محتوايى و معنوى.

آثار روح‏ پرور دعا

دعا چه آثار معنوی و تربيتی در روح و روان انسان دارد؟

دعا نقش بسيار مؤثّرى در تربيت نفوس انسانى و سوق آنها به مراتب كمال دارد. «دعا» همچون باران بهارى است كه سرزمين دلها را سيراب و شكوفه‏ هاى ايمان و اخلاص و عشق و عبوديّت را بر شاخسار روح آدمى ظاهر مى ‏سازد! دعا عامل مهمّى براى تربيت و پرورش روح انسان است؛ دعا نور اميد بر دل مى ‏پاشد، در مشكلات به انسان نيرو مى‏ بخشد، نشاط و شادابى روح و دل را تضمين مى‏ كند و در برابر مصائب زندگى به انسان پايدارى و تحمّل مى‏ دهد. 

فلسفه پاداش‏ هاى فراوانِ دعاها، زيارات و نمازها؟

چه رابطه‏ اى ميان اعمال ساده ای مثل دعا، زيارت و نماز با آن همه ثواب وجود دارد، که برای انجام آنها وعده داده شده؟! و آيا اين همه پاداش بيش از حدّ نياز در زندگى آخرت نیست؟!

اوّلًا: دريافت اين پاداش‏ هاى عظيم مطابق صريح آيات قرآن و روايات، متوقّف بر ايمان و اخلاص و تقواست. پاداش عظيم زيارت هم برای کسی است که دستورات آن امام مورد زيارت را بكار گيرد.
ثانياً: پاداش ‏هاى عظيم قيامت متناسب با آن عالم عظيم است؛ تمام دنيايى كه ما در آن زندگى مى ‏كنيم در برابر جهان آخرت به منزله خانه كوچكى در مقابل تمام منظومه شمسى است و يا از آن كوچكتر؛ بنابراين، نبايد از عظمت آن پاداش ‏ها تعجب كرد.
ثالثا: پاداش‏ هاى الهى متناسب لطف و كرم اوست، نه متناسب با اعمال ما. 
رابعا: گاهی اعداد و ارقامى كه در اين روايات وارد شده، كنايه از يك سلسله پاداش ‏هاى مهم معنوى است كه در لباس پاداش ‏هاى مادى به تناسب جهانى كه در آن زندگى مى ‏كنيم، بيان شده است.

عذاب مرتکبین گناهان کبیره از ديدگاه مذاهب اسلامي

از ديدگاه مذاهب اسلامي آیا مرتکبین گناهان کبیره برای همیشه در دوزخ می مانند؟

درباره خلود مرتكبان كبيره در آتش دوزخ دو نظر وجود دارد: 1. «وعيديه» گروهى از خوارجند كه معتقدند: هر گناه كبيره اي موجب كفر شده و باعث خلود در آتش مي شود. 2. اماميه و گروه كثيرى از معتزله و اشاعره معتقدند كه عذاب آنها سرانجام پايان مي پذيرد و آيات مربوط به عذاب جاودانِ مرتكبان كبيره ناظر به كسانى است كه گناهانشان منتهى به كفر و انكار مبدأ يا معاد يا نبوّت يا ضروريات دين شود. اضافه بر همه اينها آيه «اِنَّ اللهَ لَا يَغْفِرُ اَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ» دليل روشنى است بر اينكه از ميان همه گنهكاران تنها مشركان هستند كه قابل بخشش نيستند و در جهنّم خلود دارند.

نفي «شفاعت» در بعضي از آيات قرآن

اگر مسئله «شفاعت» درست است چرا برخي از آیات قرآن آن را به طور كلي نفی می کند؟

برخي از آيات قرآن، «شفاعت» را به كلى نفى مى كند، مانند آيه 48 سوره مدّثّر كه مي فرمايد: «شفاعت شفاعت كنندگان به حال آنها سودى نمى بخشد». اين آيه گرچه هرگونه شفاعت را به طور كلي در مورد اين گروه نفى مى كند؛ ولى تعبير به «شافعين» كه ظهور در فعليت دارد نشان مى دهد در آن روز شفاعت كنندگان و شفاعت شوندگانى هستند؛ ولى شفاعت آنها شامل حال گروهي كه پيوسته روز قيامت را تكذيب مى كردند و نماز و اطعام مسكين را به كلى ترك كرده بودند، نمى شود.

شرائط «شفاعت کنندگان» و «شفاعت شوندگان»

از ديدگاه قرآن، «شفاعت کنندگان» و «شفاعت شوندگان» در روز قیامت چه شرائطي بايد داشته باشند؟

قرآن شرائطي را براي «شفاعت كنندگان» يا «شفاعت شوندگان» در روز قيامت بيان كرده است؛ از جمله اینکه شهادت به حقّ بدهند، یعنی موحّد و يكتاپرست باشند و شفاعت شوندگان را به خوبى بشناسند و شفاعت را از روى علم و با دليل و برهان بگویند و ...

شبهه «وحیانی نبودن الفاظ قرآن»

پاسخ كسانی كه احتمال داده اند الفاظ و عبارات قرآن «وحيانى» نيست و معانى آن بر قلب پيامبر(ص) اِلقاء شده و ايشان آن را در قالب الفاظ درآورده اند چيست؟

در پاسخ بايد گفت: اولا: به تصريح قرآن، الفاظ و عبارات و ساختار آن، از آنِ خدا است و با دستِ وحى انجام گرفته است. ثانیا: با اعجاز و تحدّى قرآن منافات دارد؛ زيرا گستره عاجز بودن شامل پيامبر(ص) نيز مى شود. ضمن اینکه چنين برداشتى از دو آيه از سوره «بقره» و «شعراء» كاملا سطحى مى نمايد؛ زيرا مقصود از «قلب» در آنها، شخصيّت درونى پيامبر(ص) است كه شخصيّت حقيقى او را تشكيل مى دهد.

قرآن و تفسیر نمونه
مفاتیح نوین
نهج البلاغه
پاسخگویی آنلاین به مسائل شرعی و اعتقادی
آیین رحمت، معارف اسلامی و پاسخ به شبهات اعتقادی
احکام شرعی و مسائل فقهی
کتابخانه مکارم الآثار
خبرگزاری رسمی دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی
مدرس، دروس خارج فقه و اصول و اخلاق و تفسیر
تصاویر
ویدئوها و محتوای بصری
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدظله العالی
انتشارات امام علی علیه السلام
زائرسرای امام باقر و امام صادق علیه السلام مشهد مقدس
کودک و نوجوان
آثارخانه فقاهت

رسول الله (ص)

الصوم في الحر جهاد

روزه گرفتن در هواي گرم ، جهاد است

ميزان الحکمة 6 / 399