پاسخ اجمالی:
واژه صبر در اصل لغت به معنى «حبس» و نگهدارى است و سپس معانى جديدى گرفته است. انسان وقتى در مقابل شهوات و مشكلات مقاومت كرد و نفس را از تعرض آنها حبس كرد، در فرهنگ قرآن و روايات «صبر و استقامت» بر آن اطلاق شده است. بنابراين صبر در لغت به معنای استقامت است. راغب اصفهانى در كتاب «مفردات» می گويد: «صبر كنترل نفس در تنگنا [و استقامت آن در انواع شدائد و مشكلات] است».
پاسخ تفصیلی:
واژه صبر در اصل لغت به معنى «حبس» و نگهدارى است و سپس معانى جديدى گرفته است. انسان وقتى در مقابل شهوات و مشكلات مقاومت كرد و نفس را از تعرض آنها حبس كرد، در فرهنگ قرآن و روايات «صبر و استقامت» بر آن اطلاق شده است.[1] بنابراين صبر در لغت به معنای استقامت است. راغب اصفهانى در كتاب «مفردات» می گويد: «اَلصَّبْرُ الاِمْسَاكُ فِى الضِّيقِ؛[2] صبر كنترل نفس در تنگنا [و استقامت آن در انواع شدائد و مشكلات] است».
در اصطلاح نیز، این معنای لغوی دوباره خودش را نشان می دهد. محمدمهدى نراقى در کتاب «جامع السعادات» صبر را چنين تعريف مى كند: «هُوَ ثَبَاتُ اَلنَّفْسِ وَ عَدَمُ اِضْطِرَابِهَا فِي اَلشَّدَائِدِ وَ اَلْمَصَائِبِ، بِأَنْ تُقَاوِمَ مَعَهَا، بِحَيْثُ لاَ تُخْرِجُهَا عَنْ سَعَةِ اَلصَّدْرِ وَ مَا كَانَتْ عَلَيْهِ قَبْلَ ذَلِكَ مِنَ اَلسُّرُورِ وَ اَلطُّمَأْنِينَةِ؛[3] صبر، استقامت و پايدارى نفس و عدم تشويش در سختی ها و مصيبت ها است، به نحوى كه مقاومت كنى در برابر آن سختی ها و بلاها و خارج نكنى نفس خود را از سعه صدر و از آن حالت سرور و آرامشى كه بر آن حاكم بود».
در روايتى از پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و از قول ایشان از جبرئیل امین هم تفسير صبر چنين آمده است: «تَصْبِرُ فِي الضَّرَّاءِ كَمَا تَصْبِرُ فِي السَّرَّاءِ وَ فِي الْفَاقَةِ كَمَا تَصْبِرُ فِي الْغِنَى وَ فِي الْبَلَاءِ كَمَا تَصْبِرُ فِي الْعَافِيَةِ فَلَا يَشْكُو حَالَهُ عِنْدَ الْخَلْقِ بِمَا يُصِيبُ مِنَ الْبَلَاءِ؛[4] صبر اين است كه شكيبايی کنی در [روزگار] سختی، چنانكه شكيبايی می کنی در [روزگار] آسايش، و در تهيدستى شكيبايی كنى، همچنان كه در توانگرى شكيبايی مى كنى، و در بيمارى و گرفتارى شكيبايی كنى، همچنان كه در زمان سلامت و عافيت شكيبايی مى كنى، پس [آدم صبور] نبايد شكايت كند، از حال خود نزد خلق، بواسطه مصيبت و بلاهائى كه به او رسيده است».
«مفهوم صبر» جز مفهوم نورانى «استقامت» چيز ديگرى نیست و به هیچ وجه ارتباطی با مفهوم ظلمانىِ[5] زير بارِ ظلم و ستم رفتن ندارد.[6]
مرحوم محمد نبىّ تويسركانى در كتاب «لئالى الاخبار»[7] می گويد: «معنى صبر حبس نفس است از زشتيهائى كه اشتها دارد، و وادار كردن آن بر طاعات، و كاملترين فرد صبر، بازداشتن نفس از بهره هاى نفسانى و شهوات حيوانيه مباحه است». نيز می گويد: «حقيقت صبر» جرعه جرعه خوردن غصه ها در مصائب و تحمل بلايا است؛ چنانكه شهيد ثانى در «مُسَکِّنُ الفُؤادِ»[8] فرموده و نسبت به لغت داده است: «اَلصَّبْرُ اَلْحَبْسُ لِلنَّفْسِ مِنَ الْفَزَعِ مِنَ اَلْمَكْرُوهِ وَ اَلْجَزَعِ عَنْهُ وَ اِنَّما يَكُونُ ذلِكَ بِمَنْعِ بَاطِنِهِ مِنَ الاِضْطِرابِ وَ أَعْضائِهِ مِنَ الْحَرَكاتِ الْغَيْرِ الْمُعْتادَةِ؛[9] صبر کنترل نفس از ترس از امر ناخوشایند و کنترل نفس از بی تابی به خاطر امر ناخوشايند است؛ این صبر تنها با جلوگیری از اضطرب درون و بازداشتن اعضای بدن از حرکات غیرعادی به دست می آید». و «غايت صبر» اين است كه فرقى بين نعمت و محنت (آنچه در مقابل نعمت است) نگذارد، بلكه محنت را بر نعمت ترجيح دهد، زيرا علم به حسن عاقبت آن دارد».[10]
براى اين صبر در هر موردى نام و اسم خاصی است؛ اگر صبر در برابر «شهوت» شكم و فرج باشد، «عفّت» نامیده می شود.
اگر در تحمل امر غير ملائم و سخت باشد، اسم هاى آن نزد مردم مختلف است:
اگر در «مصيبت» باشد، «صبر» و ضد آن را «جَزَع» گويند.
اگر در موقع بى نيازى و ثروتمند بودن باشد كه انسان خود را نبازد، «ضبط نفس» گفته می شود که در مقابل «بَطَر» (به معنای تکبر و خودبزرگ بینی) است.
اگر در جنگ باشد، «شجاعت» و ضدّ آن «جُبن» (به معنای ترس) است.
اگر در فرو نشاندن غضب باشد، «حِلم» و ضدش «سَفَه» است؛ یعنی نوعى نادانى.
اگر در برابر حوادث خير و شرّ روزگار باشد، «سعه صدر» و ضدش ناراحتى و «ضيق صدر» است.
اگر در مخفى كردن كلام باشد، «كتمان سرّ» است.
اگر در برابر زياده خواهى و زياده داشتن بر زندگى معمولى باشد، «زُهد» و ضدّ آن «حرص است».
اگر صبر بر بهره هاى كم باشد، «قناعت» و ضدش، «شَره» و شدت ميل است.
به خاطر اشتمال صبر بر اين صفات است که وقتى از پيامبر صلى الله عليه و آله از «ايمان» سؤال كردند،[11]حضرت فرمودند: «هُوَ الصَّبْرُ».[12]
صبر بر چهار رکن استوار است که حضرت علی علیه السلام در حدیثی آنها را این گونه ترسیم می کند: «وَ الصَّبْرُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الشَّوْقِ وَ الشَّفَقِ وَ الزُّهْدِ وَ التَّرَقُّبِ؛[13] صبر نيز بر چهار پايه استوار است: بر شوق و ترس و زهد و انتظار». شوق به بهشت و پاداش هاى الهى، ترس از كيفرها و دوزخ كه مايه حركت به سوى خوبي ها و پرهيز از بديها است. زهد و بى اعتنايى به زرق و برق دنيا كه سبب مى شود انسان مصائب را ناچيز شمرد و انتظار مرگ و پايان زندگى كه انسان را به انجام اعمال نيك تشويق مى كند.[14]
منابع:
- اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (شرح خطبه متقين)
- اخلاق در قرآن
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.