فضائل و رذائل اخلاقی؛ صدق و کذب
آیت الله العظمی ناصر مکارم شيرازی
تحقيق: علی غبیشاوی / حجّت الاسلام احمد حیدری
مقدمه:
آموزه های اخلاقی و پیوست های رفتاری اين آموزه ها، نقشی حیاتی و تأثیرگذار در سعادت دنیوی و اخروی انسانها دارند. یکی از مفاهیم اخلاقی که در تمامی دین ها و فرهنگ ها بسیار مورد توجه قرار گرفته، ستایش راست گویی و نکوهش دروغ گویی است. تعالیم دین مبین اسلام به این دو مفهوم با توجه ویژه ای نگاه کرده و آنها را در بسیاری از آیات قرآن و روایات معصومین علیهم السلام مورد بحث و بررسی قرار داده است. در ادامه قصد داریم به بررسی جایگاه و آثار راست گویی و آسیب های دروغ گویی در آینه آموزه های اسلام بپردازیم و نقش آنها در اخلاق فردی و اجتماعی انسانها را مورد بررسی قرار دهیم.
صدق و راستى در روايات اسلامى
اهميت اين فضيلت اخلاقى در بسیاری از روايات اسلامی مورد تأکید قرار گرفته است و از آن استفاده می شود که همه فضائل انسانی از این ویژگی اخلاقی سرچشمه می گیرد.
در حديثى از پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله می خوانیم: «لَا تَنْظُرُوا إِلَى كَثْرَةِ صَلَاتِهِمْ وَ صِيَامِهِمْ وَ كَثْرَةِ الْحَجِّ وَ الزَّكَاةِ وَ كَثْرَةِ الْمَعْرُوفِ وَ طَنْطَنَتِهِمْ بِاللَّيْلِ، انْظُرُوا إِلَى صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ؛[1] نگاه نكنيد به فزونى نماز و روزه و زيادى حج و زكات و انفاق ها و سر و صداى عبادات شبانه بعضى از مردم، [بلکه اگر مى خواهيد آنها را امتحان كنيد] به راستگويى و اداى امانت آنها نگاه كنيد».
آن حضرت در حدیثی، درباره راست گویی از اصطلاح كليد بهشت و جهنم استفاده می کند: «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ (ص)، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا عَمَلُ أَهْلِ الْجَنَّةِ؟ فَقَالَ: الصِّدْقُ، إِذَا صَدَقَ الْعَبْدُ بَرَّ، وَ إِذَا بَرَّ أَمِنَ، وَ إِذَا أَمِنَ دَخَلَ الْجَنَّةَ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا عَمَلُ أَهْلِ النَّارِ؟ قَالَ: الْكَذِبُ، إِذَا كَذَبَ الْعَبْدُ فَجَرَ، وَ إِذَا فَجَرَ كَفَرَ، وَ إِذَا كَفَرَ دَخَلَ النَّارَ؛[2] كسى از رسول خدا (ص) پرسيد: عملى كه انسان را بهشتى مى كند چيست؟ فرمود: راست گويى، زيرا هنگامى كه انسان راست بگويد نيكوكارى مى كند و هنگامى كه نيكوكارى كند ايمان آورد و هنگامى كه ايمان بياورد داخل بهشت مى شود، عرض كرد اى رسول خدا! عملى كه انسان را دوزخى كند چيست؟ فرمود: دروغ است، هنگامى كه دروغ بگويد كار بد انجام مى دهد، و هنگامى كه كار بد انجام مى دهد كافر مى شود و هنگامى كه كافر شود داخل دوزخ مى گردد». در اين حديث راست گويى سرچشمه نيكوكارى و نيكوكارى سرچشمه ايمنی از دوزخ شمرده شده است.
از حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام نیز نقل شده است که در پاسخ به سوالی درباره مقام و شخصیت انسانها و اینکه کدام انسان گرامی تر است پاسخ داد: «مَنْ صَدَقَ فِى الْمَواطِنِ؛[3] كسى كه همه جا راست بگويد». با توجه به آیه 13 سوره حجرات یعنی «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ؛ گرامى ترين شما نزد خدا با تقواترين شما است»، روشن مى شود كه روح تقوا همان صدق و راستى است.
همچنین از آن حضرت در حديث ديگرى روایت شده است که درباره تأثير صدق و راستى در نجات انسانها از چنگال مشكلات و خطرات فرمود: «اَلْزَمُوا الصِّدْقَ فَإِنَّهُ مَنْجَاةٌ؛[4] هرگز راست گويى را رها نكنيد، چراكه سبب نجات انسان است».
در اهميت صدق همين بس كه در حديثى از اميرمؤمنان على عليه السلام آمده است: «اَلصِّدْقُ رَأْسُ الدِّينِ؛ صدق و راستگويى اساس دين است». و در حديث ديگرى مى فرمايد: «اَلصِّدْقُ صَلَاحُ كُلِ شَيْءٍ؛ راستى سبب اصلاح هر چيزى است». و در حديث مشابه ديگرى مى فرمايد: «اَلصِّدْقُ أَقْوَى دَعَائِمِ الْإِيمَانِ؛ صدق قوى ترين ستون هاى ايمان است». و در تعبير ديگرى مى فرمايد: «الصِّدْقُ جَمَالُ الْإِنْسَانِ وَ دَعَامَةُ الْإِيمَانِ؛ صدق جمال انسان و ستون ايمان است». و بالأخره در تعبير مهم ديگرى مى افزايد: «اَلصِّدْقُ أَشْرَفُ خَلَائِقِ الْمُوقِنِ؛ صدق شريف ترين اخلاق افراد صاحب يقين است».[5]
علاوه بر آن در حديثی از آن امام مى خوانيم: «إِذَا أَحَبَّ اللَّهُ عَبْداً أَلْهَمَهُ الصِّدْقَ؛[6] هنگامى كه خدا كسى را دوست بدارد، راستگويى را به قلب او مى افكند».
هم چنین در حديثی از امام صادق عليه السلام مى خوانيم: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً إِلَّا بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ؛[7] خداوند متعال هيچ پيامبرى را مبعوث نكرد، مگر به راستى در سخن گفتن و اداى امانت به نيكوكار و بدكار».
همان امام در جایی دیگری می فرمایند: «مَنْ صَدَقَ لِسَانُهُ، زَكَى عَمَلُهُ؛[8] كسى كه زبانش به راستى گرايد، اعمالش پاك و پاكيزه مى شود».
نیز از ایشان در جای دیگری و در پیامی خطاب به یکی از اصحاب خود، (عبدالله بن ابی یعفور) نقل شده است که فرمود: «اُنْظُرْ مَا بَلَغَ بِهِ عَلِيٌّ (ع) عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَالْزَمْهُ فَإِنَّ عَلِيّاً (ع) إِنَّمَا بَلَغَ مَا بَلَغَ بِهِ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ؛[9] نگاه كن ببين على (ع) به چه وسيله آن همه مقام نزد پيامبر اسلام (ص) پيدا كرد؟ آن را رها نكن. على (ع) آن همه مقام را نزد رسول خدا (ص) به خاطر راست گويى و اداء امانت پيدا كرد». اين تعبير نشان مى دهد كه حتى شخصيت بزرگى مانند على عليه السلام نیز در سايه فضیلتی مانند صدق و راستگویی به آن مقام والا نزد پيامبر صلّى الله عليه و آله رسيد.
در حديث ديگرى از آن امام تشبيه جالبى درباره صدق و راستى مى بينيم: «اَلصِّدْقُ نُورٌ مُتَشَعْشَعٌ فِي عَالَمِهِ، كَالشَّمْسِ يَسْتَضِيءُ بِهَا كُلُّ شَيْءٍ بِمَعْنَاهَا، مِنْ غَيْرِ نُقْصَانٍ يَقَعُ عَلَى مَعْنَاهَا؛[10] صدق و راست گويى نورى است كه جهان اطراف خود را روشن مى كند، همچون آفتاب كه چيزى كه در معرض تابش آن قرار بگيرد روشن مى شود، بى آنكه نقصانى در آن وارد گردد». در ذيل اين حديث مى خوانيم: «اَلصِّدْقُ سَيْفُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ سَمَائِه،ِ أَيْنَمَا هَوَى بِهِ يَقُدُّهُ؛[11] صدق شمشير خدا در زمين و آسمان است، هر كجا آن را فرود آورد، كارگر مى شود».[12]
تأثير راست گويى در زندگى انسانها
بعد از بررسی جایگاهی صدق و راستگویی، نگاهی به آثار این ویژگی اخلاقی می اندازیم.
- نخستين تأثيرى كه صدق و راستى از خود به يادگار مى گذارد، مسأله جلب اطمينان و اعتماد در «همكارى هاى دسته جمعى» است؛ اساس زندگى انسان را كار گروهى و دسته جمعى تشكيل مى دهد و بدون آن هيچ كار مهمى پيش نمى رود. ولى كار گروهى هنگامى امكان پذير است كه افراد گروه نسبت به يكديگر اطمينان كامل داشته باشند و اعتماد و اطمينان در صورتى حاصل مى شود كه صداقت و امانت در ميان آنها حاكم باشد. مؤثرترين وسيله جلب اعتماد همان صدق و راستى است و خطرناك ترين دشمن آن، دروغ است و تفاوتى در ميان فعاليت هاى علمى، فرهنگى اقتصادى و سياسى نيست.
- پايه و اساس هر گونه «پيشرفت معنوى و مادى» در اجتماع اعتماد متقابل برخاسته از صدق و راستى است. يك سياستمدار پر نفوذ اگر يك يا چند بار به مردم دروغ بگويد به سرعت نفوذ خود را از دست مى دهد. يك دانشمند اگر تحقيقات خود را به دروغ آلوده كند، اعتماد تمام محافل علمى از ابتكارات و تحقيقات او سلب مى شود، و ديگر به گفته هاى او اعتمادى نيست. يك مؤسسه اقتصادى اگر فقط در معرفى يك نوع از كالاهايش دروغ بگويد مردم به تمام فرآورده هاى او بدبين مى شوند، و طرفداران و مشتريان خود را از دست مى دهند. در مديريت ها اگر مدير در گفتار و رفتار خود صادق نباشد، نظام و انضباط مديريت او از هم متلاشى مى شود.
به همین خاطر در روايتى از اميرمؤمنان على عليه السلام مى خوانيم: «اَلصِّدْقُ صَلَاحُ كُلِّ شَيْءٍ؛[13] راست گويى سبب اصلاح هر چيز می شود». شاید به همین دلیل ایشان در حدیثی دیگر دروغ گویی را مساوی با مرگ می داند: «اَلْكَذَّابُ وَ الْمَيِّتُ سَوَاءٌ، فَإِنَّ فَضِيلَةَ الْحَيِّ عَلَى الْمَيِّتِ الثِّقَةُ بِهِ، فَإِذَا لَمْ يُوثَقْ بِكَلَامِهِ بَطَلَتْ حَيَاتُهُ؛[14] دروغ گو ومرده يكسان است، زيرا برترى انسان زنده بر مرده همان اعتماد به او است، هنگامى كه به گفتار او اعتمادى نباشد زنده بودن او بى اثر است».
- صداقت و راستى به انسان «آبرو و شخصيت» مى دهد؛ در حالى كه دروغ مايه رسوايى و بى آبرويى است. صادقان هميشه سربلند و آبرومندند و دروغ گويان سر به زير و بى آبرو هستند. به همين دليل در حديثى از اميرمؤمنان على عليه السلام آمده است كه فرمود: «عَلَيْكَ بِالصِّدْقِ، فَمَنْ صَدَقَ فِي أَقْوَالِهِ جَلَّ قَدْرُهُ؛[15] هميشه راست گويى را پيشه كن، چراكه آن كس كه در سخنان خود راست گو باشد، قدر و مقام او در جامعه بالا مى رود».
- صدق و راستى و امانت به انسان «شجاعت و شهامت» مى بخشد؛ درحالى كه دروغ و خيانت هميشه انسان را در هاله اى از خوف و ترس فرو مى برد که مبادا خلاف گويى و خيانت او ظاهر گردد و تمام نقشه هاى او نقش بر آب شود.
- همچنین راست گویى انسان را از بسيارى از «گناهان» نجات مى دهد؛ چراكه مى داند اگر خلافى كند و از او سؤال كنند نمى تواند اعتراف به گناه خويش نمايد، پس بهتر كه گرد گناه نگردد. در حديث معروفى از پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله آمده است كه مردى خدمتش آمد و عرض كرد من گرفتار چهار گناه پنهانى هستم: زنا، شرب خمر، سرقت و دروغ؛ هر يك از اينها را بفرماييد به خاطر شما ترك مى كنم. پيامبر فرمود: دروغ را رها كن. آن مرد از خدمت پيامبر بازگشت. هنگامى كه تصميم به عمل منافى عفت گرفت به خود گفت فردا پيامبر از من سؤال مى كند اگر دروغ بگويم پيمان خود را شكستم و اگر راست بگويم حد شرعى بر من جارى مى شود. هنگامى كه تصميم به سرقت و نوشيدن شراب گرفت باز همين فكر براى او پيدا شد. به خدمت پيامبر آمد و عرض كرد: «يا رسول اللَّه! تمام راه هاى گناه را بر من بستى، و من همه آنها را ترك نمودم.[16]
- نیز گفتنی است که صداقت و راستى بسيارى از مشكلات را در جامعه حل مى كند؛ راه وصول به مقصد را آسان مى سازد؛ از هزينه هاى كمرشكن بازرسى ها مى كاهد؛ حجم پرونده هاى حقوقى را به حداقل مى رساند؛ آرامش خاطر به مردم مى بخشد؛ نگرانى هايى را كه به خاطر احتمال دروغ گويى براى افراد مختلف پيدا مى شود از ميان بر مى دارد؛ رشته هاى محبت و دوستى را در ميان افراد محكم مى كند و به انسان شخصيت و ابهّت مى بخشد.[17]
حال و بعد از بررسی ای که درباره وصف صدق و راست گویی داشتیم، به وصف متضاد آن یعنی دروغ گویی می پردازیم و ابتدا برخی بیانات قرآنی را درباره این ویژگی از نظر می گذرانیم.
نگاه قرآن به دروغ و دروغ گویی
در آیه ۱۰۵ سوره نحل می خوانیم: «إِنَّما يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لايُؤْمِنُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْكاذِبُونَ؛ دروغ و افترا كار كسانى است كه ايمان به آيات خدا ندارند و دروغ گويان واقعى آنها هستند». در تفسير اين آيه در روايتى مى خوانيم كه از پيامبر اسلام صلّى الله عليه و آله پرسيدند: آيا مؤمن ممكن است آلوده بى عفتى شود؟ فرمود: احتمال دارد. عرض كردند آيا ممكن است آلوده سرقت گردد؟ فرمود: ممكن است. عرض كردند آيا مؤمن ممكن است دروغ بگويد؟ فرمود: نه؛ «يَا رَسُولَ اللَّهِ! الْمُؤْمِنُ يَكْذِبُ؟ قَالَ: لَا». سپس آيه فوق را تلاوت فرمود.[18]
در آیه ۳ سوره زمر می خوانیم: «إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّارٌ؛ خداوند كسى را كه دروغگو و كفران كننده است هرگز هدايت نمى كند». در آیه ۲۸ سوره غافر نیز می خوانیم: «إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ؛ خداوند كسى را كه اسراف كار و بسيار دروغگو است هدايت نمى كند».
مى دانيم که هدايت و ضلالت به دست خدا است. ولى اين بدان معنى نيست كه خداوند گروهى را به اجبار هدايت و گروهى را به اجبار گمراه كند. بلكه منظور اين است هنگامى كه زمينه هاى هدايت و ضلالت از طريق اعمال خود مردم فراهم شود، خداوند هر كس را مطابق لياقت و شايستگى هايش پاداش مى دهد. و از مهمترين امورى كه زمينه گمراهى را فراهم مى سازد، دروغ است.
در آیه ۱۰ سوره بقره سخن از صفات و اعمال زشت منافقان در ميان است و به خصوص روى مسأله دروغ گويى آنها تكيه می شود: «فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ؛ در دلهاى آنها نوعى بيمارى است، خداوند بر بيمارى آنها مى افزايد و عذاب دردناكى به خاطر دروغ هايى كه مى گفتند دارد». اين آيه مى گويد: عذاب اليم آنها به خاطر دروغ هاى آنها است. اين نشان مى دهد كه بدترين كار منافقان دروغ گويى آنها بوده است كه عذاب اليم مستند به آن شده در حالى كه گناهان زياد ديگرى نيز داشتند.[19]
دروغ گويى در آيينه روايات اسلامى
بعد از مروری اجمالی بر برخی آیات قرآن، حال به وضعیت ویژگی دروغ و دروغ گویی در روایات می پردازیم.
در روايات اسلامى تعبيرهاى تكان دهنده اى درباره زشتى دروغ به چشم می خورد؛ چنانکه در حديثى از امام باقر عليه السلام مى خوانيم: «إِنَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَ جَعَلَ لِلشَّرِّ أَقْفَالًا وَ جَعَلَ مَفَاتِيحَ تِلْكَ الْأَقْفَالِ الشَّرَابَ وَ الْكَذِبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرَابِ؛[20] خداوند متعال براى شرّ قفل هايى قرار داده است، و كليد آن قفل ها شراب است [چراكه مانع اصلّى زشتى ها عقل است و شراب عقل را از كار مى اندازد] و دروغ از شراب هم بدتر است».
در تعبير ديگرى از امام حسن عسكرى عليه السلام مى خوانيم: «جُعِلَتِ الْخَبَائِثُ كُلُّهَا فِي بَيْتٍ وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهَا الْكَذِبَ؛[21] تمام پليدى ها در اتاقى قرار داده شده و كليد آن اتاق، دروغ است». دليل آن اين است كه انسانهاى گنهكار هنگامى كه خود را در معرض رسوايى مى بينند با دروغ گناهان خود را مى پوشانند و به تعبير ديگر دروغ به آنها اجازه مى دهد كه انواع گناهان را مرتكب شوند، بى آنكه از رسوايى بترسند. در حالى كه انسان راستگو ناچار است گناهان ديگر را ترك كند چراكه راست گويى به او اجازه انكار گناه را نمى دهد و ترس از رسوايى ها او را به ترك گناه دعوت مى كند.
از اميرمؤمنان على عليه السلام نیز نقل شده است كه فرمود: «لَايَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِيمَانِ حَتَّى يَتْرُكَ الْكَذِبَ هَزْلَهُ وَ جِدَّهُ؛[22] انسان هيچ گاه طعم ايمان را نمى چشد تا دروغ را ترك گويد خواه شوخى باشد يا جدى».
چرا دروغ با ايمان سازگار نيست؟
به نظر می رسد دلیل این است که دروغ يا به خاطر آن است كه انسان به منفعتى برسد يا از مشكلى رهايى يابد. چنانكه ايمان انسان قوى باشد می داند كه خير و شر به دست خدا است؛ او است كه می تواند گره كور مشكلات را بگشايد و او است كه مى تواند در برابر ناملايمات از انسان دفاع كند. اگر انسان به اين امر كه شاخه اى از شاخه هاى توحيد افعالى است، اعتقاد داشته باشد، چنين نيازى دارد كه به دروغ متوسل گردد؟!
در حديث ديگرى از اميرمؤمنان علیه السلام مى خوانيم كه: «... وَ شَرُّ الْقَوْلِ الْكَذِبُ؛[23] بدترين سخن، دروغ است». زيرا آثار مرگبار آن از هر سخن بدى بدتر است. باز در حديث ديگرى از پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله دروغ به عنوان بدترين گناهان معرفى شده است: «... وَ مِنْ أَعْظَمِ الْخَطَايَا اللِّسَانُ الْكَذُوبِ؛[24] و يکی از بزرگترين گناهان [گناه] زبان دروغ گو است».
در حديث ديگرى، دروغ سرچشمه فجور و سبب ورود در دوزخ شمرده شده است. پيامبر اسلام صلّى الله عليه و آله مى فرمايد: «إِيَّاكُمْ وَ الْكَذِبَ فَإِنَّ الْكَذِبَ يَهْدِي إِلَى الْفُجُورِ وَ الْفُجُورَ يَهْدِي إِلَى النَّارِ؛[25] از دروغ بپرهيز، چراكه دروغ به فجور دعوت مى كند و فجور به آتش دوزخ».
در حدیثی دیگر و از قول امام کاظم علیه السلام و درباره سازگار نبودن دروغ با عقل می خوانیم: «إِنَ الْعَاقِلَ لَايَكْذِبُ وَ إِنْ كَانَ فِيهِ هَوَاهُ؛[26] انسان عاقل دروغ نمى گويد هرچند به آن تمايل داشته باشد».
پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله جایی دیگر درباره رابطه دروغ با نفاق می فرماید: «الْكَذِبُ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ النِّفَاقِ؛[27] دروغ دريچه اى به سوى نفاق است». این از آن روست که انسان دروغگو خود را در چهره راستگو قرار مى دهد در حالى كه باطنش غير از آن است. اين دوگانگى ظاهر و باطن، یکی از كارهاى شايع منافقان است.
حضرت علی علیه السلام نیز درباره آثار ویرانگری که دروغ بر اعتماد مردم دارد می فرماید: «مَنْ عُرِفَ بِالْكِذْب،ِ قَلَّتِ الثِّقَةُ بِهِ؛[28] كسى كه به دروغ گويى شناخته شود، اعتماد مردم به او كم مى شود». آن حضرت در هشدار به دوستی با منافق و آثار سوء آن می فرماید: «وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْكَذَّابِ فَإِنَّهُ كَالسَّرَابِ يُقَرِّبُ عَلَيْكَ الْبَعِيدَ وَ يُبَعِّدُ عَلَيْكَ الْقَرِيبَ؛[29] از دوستى با دروغگو بپرهيز كه مانند سراب است، دور را در نظر تو نزديك، و نزديك را دور مى سازد [و تو را گمراه مى كند]».
از روايات بالا به خوبى استفاده مى شود كه دروغ سرچشمه انواع گناهان و متزلزل كننده اركان ايمان و بدترين سخنان و دعوت كننده به انواع معاصى و شاخه اى از شاخه هاى نفاق و پاره كننده رشته هاى اعتماد و اتّحاد است و درباره كمتر گناهى اين همه نكوهش و مذمّت ديده مى شود.[30]
آثار دروغ گویی
با تعابیری که در آیات و روایات درباره دروغ و دروغ گویی برشمردیم، تا حدودی آثار سوء این ویژگی اخلاقی روشن شد. با این حال در بررسی موسع تر می توان این آثار را ذیل سه دسته «آثار سوء اجتماعی»، «آثار سوء معنوی» و «آثار سوء روانی شخصیتی» نیز طبقه بندی کرد.
آثار سوء اجتماعی دروغ
- نخستين اثر زيان بار دروغ رسوايى و بى آبرويى و از دست دادن پايگاه اجتماعى و اعتماد مردم است. ضرب المثل معروفى مى گويد: «دروغگو حافظه ندارد». تجربيات نشان مى دهد كه دروغ بودن يك سخن را براى مدت طولانى نمى توان پنهان داشت. اگر مسأله بى اهميتى باشد ممكن است فراموش شود، ولى اگر مسأله مهمى باشد سرانجام واقعيت ها خود را نشان مى دهد و راز دروغگو فاش مى شود؛ نه به خاطر اينكه دروغگو حافظه ندارد، بلكه به خاطر اينكه دروغ چيزى نيست كه آن را بتوان به حافظه سپرد. زيرا يك حادثه كه واقع مى شود ارتباط زيادى به حوادث اطراف خود دارد و پيوندهاى علت و معلول با حوادث قبل و بعد و لوازم غير قابل اجتناب، آن حادثه را با ديگر حوادث مربوط مى سازد. كسى كه حادثه اى را به دروغ مى سازد مجبور است روابط ساختگى آن را با زمان و مكان و اشخاص و حوادث اطراف آن نيز بسازد، و از آنجا كه اين روابط حد و حسابى ندارد، به فرض كه چند مورد آن را درست كند و به خاطر بسپارد در بقيه وا مى ماند.
- ديگر از آثار دروغ اين است كه انسان را به دروغ هاى ديگر، يا گناهان ديگر دعوت مى كند. چراكه دروغ گو براى مخفى ساختن دروغش گاه مجبور مى شود دروغ هاى زياد ديگرى بگويد يا دست به كارهاى خطرناكى بزند.
- سوّمين اثر زيان بار دروغ اين است كه به شخص دروغگو امكان مى دهد كه به طور موقت پرده اى بر خلافكارى هاى خود بياندازد در حالى كه اگر راست مى گفت ناچار بود آن اعمال را ترك كند.
- چهارمين اثر زيان بار دروغ اين است كه انسان را تدريجاً به صفوف منافقان ملحق مى سازد، زيرا دروغ خود شاخه اى از شاخه هاى نفاق است. چراكه دروغگو خود را به چهره راست گويان در آورده و سخنش را به عنوان يك واقعيت القا مى كند در حالى كه درونش چيز ديگرى مى گويد. اين دوگانگى ظاهر و باطن به طور تدريج به ساير اعمال و رفتار او سرايت مى كند و از او منافقى تمام عيار مى سازد.
- پنجمين اثر زيان بار آن اين است اگر كسى شايستگى ها و لياقت هاى فراوانى داشته باشد كه بتوان از آن در پيش برد اهداف اجتماعى بهره گيرى فراوان كرد ولى دروغگو باشد، كسى نمى تواند از آن شايستگى ها بهره بگيرد، چراكه انسان در برابر او در هر قدم مواجه با شك و ترديد مى شود.
- ششمين پيامد زيانبارش اين است كه انسان با استفاده از ابزار دروغ مى تواند كارهاى زشت ديگرى انجام دهد. حسود و كينه توز و بخيل هر كدام به وسيله دورغ مى توانند حسد يا كينه يا بخل خود را اعمال نمايند و همچنين در مورد بسيارى از گناهان ديگر. مثلًا هنگامى كه كسى از او تقاضاى وام مى كند به دروغ مى گويد من خودم امروز براى زندگى وام گرفتم يا هنگامى كه براى معرفى شخصى به او مراجعه مى كنند به خاطر حسد و كينه توزی اش مى گويد آن شخص آدم بى اعتبارى است در حالى كه در واقع مرد معتبرى است.
- هفتمين اثر زيان بار آن كه در علوم و دانش ها ظاهر مى گردد، اين است كه اگر افراد محققى در يك يا چند مورد دروغ بگويند تمام تحقيقات و كتاب هاى علمى خود را از اعتبار مى اندازند و اگر اين عمل شيوع پيدا كند اعتمادى بر تحقيقات و علوم ديگران باقى نخواهد ماند و كاروان علم و دانش بشرى متوقف مى شود.[31]
آثار سوء معنوی دروغ
علاوه بر آثار اجتماعی فوق الذکر، دروغ پیامدهای سوء معنوی فراوانی نیز دارد:
- دروغ انسان را از نماز شب محروم مى سازد. در حديثى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم: «إِنَّ الرَّجُلَ لَيَكْذِبُ الْكَذِبَةَ فَيُحْرَمُ بِهَا صَلَاةَ اللَّيْلِ فَإِذَا حُرِمَ صَلَاةَ اللَّيْلِ حُرِمَ بِهَا الرِّزْقَ؛[32] گاه انسان دروغى مى گويد و از نماز شب محروم مى شود، و هنگامى كه از نماز شب محروم مى شود از روزى [وسيع] محروم مى گردد».
- ديگر اينكه دروغ گفتن باعث عدم قبولى بعضى از عبادات مى شود همان گونه كه درباره روزه داران آمده است. در حديثى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم كه فرمود: «فَإِذَا صُمْتُمْ فَاحْفَظُوا أَلْسِنَتَكُمْ عَنِ الْكَذِبِ وَ غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ؛[33] هنگامى كه روزه مى گيريد زبان را از دروغ حفظ كنيد و چشمان خود را [از نگاه گناه آلود] فرو گيريد». اين حديث دليل بر آن است كه اين گونه اعمال از ارزش روزه مى كاهد.
- ديگر اينكه دروغ گفتن گاه سبب مى شود كه بركات الهى از انسان قطع گردد. چنانكه در حديثى از امام رضا علیه السلام می خوانیم: «إِذَا كَذَبَ الْوُلَاةُ حُبِسَ الْمَطَرُ؛[34] هنگامى كه زمامداران دروغ بگويند، باران قطع مى شود».
- همچنین دروغ از روزی انسان می کاهد و سبب فقر و تنگدستی می شود. در حديثى از اميرمؤمنان على عليه السلام مى خوانيم: «اِعْتِيادُ الْكِذْبِ يُورِثُ الْفَقْرَ؛[35] عادت كردن به دروغ گويى سبب فقر و تنگدستى است». در حديث ديگرى از رسول اكرم صلّى الله عليه و آله مى خوانيم: «اَلْكِذْبُ يَنْقُصُ الرِّزْقَ؛[36] دروغ از روزى انسان مى كاهد».[37]
آثار سوء روانی و شخصیتی دروغ
- افراد دروغگو روى حساب «مقايسه» به خود، دعوت انبياء را به آسانى باور نمى كنند. آنها چون خودشان در مسايل كوچك زندگى دروغ مى گويند، نمى توانند باور كنند كه پيامبران در چنان مسايل مهمى حقيقتاً راست مى گويند. ممكن است چنين كسانى در صف افراد با ايمان باشند، ولى اگر اعماق قلب آنها را جستجو و كاوش كنيم، خواهيم ديد خالى از شك و ترديد نيست. البته اين درباره افرادى است كه دروغ بر وجود آنها سايه افكنده و به تعبير حديث «كذّاب» مى باشند.
عكس اين مطلب نيز صادق است. يعنى افراد راستگو غالباً زود باور هستند چون خودشان اهل صدق و راستى اند و هر سخنى را مى شنوند به طبع اولى خود باور مى كنند. افراد دروغگو بدبينى و سوء ظن خاصى نسبت به همه كس و همه چيز دارند، همه چيز را قلابى، نادرست، يا لااقل مشكوك مى پندارند. چنين افرادى چگونه ممكن است ايمان محكم و خالى از هرگونه شك و ترديد به آن همه گفته هاى انبياء پيدا كنند. لذا در تاريخ مى بينيم كه افراد منافق و منحرف و كذّاب غالباً به پيغمبران خدا نسبت دروغگويى مى دادند.
موضوع مقايسه به خود يكى از حالات روانى انسان است كه مى تواند كليد حل بسيارى از مشكلات گردد. بسيار ديده شده كه افراد جانى يا دزد و خائن با حركات غير عادى خود ديگران را با خبر مى سازند. چون خودشان از وضع خود باخبرند درباره ديگران نيز چنين فكر مى كنند و لذا مى كوشند خود را مخفى نمايند و با همين حركات غير عادى نظر ديگران را به خود جلب مى نمايند.
- شخص دروغگو تصور مى كند اگر وظايف مختلف خود را انجام ندهد مى تواند با اعذار دروغى، تخلف خود را توجيه نمايد. براى چنين كسى پايبند نبودن به عهد و پيمان، عدم رعايت وقت، عدم انجام تكاليف محول شده و امثال اينها آسان است. زيرا با يك سلسله عذرهاى ساختگى موضوع را به اصطلاح ماست مالى كرده و خود را از زير بار مؤاخذه رها مى سازد. ولى به عكس كسى كه مقيد به رعايت اصل «صدق و راستى» باشد ناگزير است كه تمام اين امور را رعايت نمايد و لذا نمى تواند لاابالى باشد.
- افرادى كه دروغ مى گويند نه تنها به ديگران اطمينان ندارند، بلكه به خودشان هم اطمينان ندارند! چون به واقعيت همه چيز، حتى به ميزان توانايى قدرت خويش در برابر مشكلات و حوادث مختلف زندگى، به عزم و اراده خود در مورد انجام كارها، ظنين هستند.
كسانى كه به شخصيت خود مؤمن نيستند و داراى روحى ناتوان و زبون مى باشند براى نيل به مقاصد خود و فرار از ضررها به دروغ و تزوير و تقلب و خيانت متوسل مى گردند.
به عكس افراد توانا و با شخصيت، تكيه بر شخصيت و توانايى خويش مى كنند و پيروزى خود را در آنها مى جويند.
همچنين كسانى كه ايمان كامل به قدرت لايزال الهى دارند و سرچشمه تمام بركات و پيروزي ها و موفقيت ها را در گرو اراده نافذ او مى دانند، قدرت او را مافوق همه قدرت ها و حمايت او را بالاترين حمايت ها شناخته اند، دليلى ندارد كه براى نيل به منفعت يا دفع ضررى متوسل به خلاف واقع گردند و دروغ پردازى كنند.[38]
انگيزه هاى دروغ
بعد از بررسی آثار سوء دروغ و به عنوان مقدمه ای برای بحث راه های درمان آن، شایسته است انگیزه های پیدایش این وصف نکوهیده اخلاقی را با هم مرور کنیم. دروغ مانند ساير صفات رذيله سرچشمه هاى مختلفى دارد كه مهم ترين آنها به شرح زير است:
۱. ضعف ايمان و اعتقاد
اگر دروغگو به علم و قدرت خداوند و وعده هاى او اعتماد كافى داشته باشد، هرگز براى رسيدن به اموال دنيا يا تحصيل جاه و مقام، دروغ نمى گويد و موفقيت خود را در دروغ گويى نمی بيند؛ از فقر و از پراكنده شدن مردم و بر باد رفتن نفوذ اجتماعى خود هراس ندارد؛ مقام و قدرت را از سوى خدا مى داند و براى حفظ آن به دروغ متوسل نمى شود. لذا در روايتى منسوب به امیر المؤمنین علیه السلام مى خوانيم: «جَانِبُوا الْكَذِبَ فَإِنَّ الْكَذِبَ يُجَانِبُ الْإِيمَانَ؛[39] از دروغ كناره گيرى كنيد، چراكه دروغ از ايمان جدا است».
۲. ضعف شخصيت و عقده حقارت
افرادى كه گرفتار اين ضعف ها هستند، براى پوشاندن ضعف خود متوسل به دروغ مى شوند. در حديثى از رسول خدا صلّى الله عليه و آله مى خوانيم: «لَايَكْذِبُ الْكَاذِبُ إِلَّا مِنْ مَهَانَةِ نَفْسِهِ؛[40] كسى دروغ نمى گويد، مگر به خاطر بى ارزش بودن خودش در نظر خويش».
۳. حسد، و بخل، تكبر، خودبرتربينى و عداوت
بسیار اتفاق می افتد که این دلایل، سرچشمه دروغ گفتن و تهمت زدن به مردم مى شود و يا دروغ گفتن درباره خويش به خاطر كبر و غرور باشد. تا اين سرچشمه ها گرفته نشود، دروغ هم ادامه خواهد يافت. منافقان نيز براى پوشاندن چهره واقعى خود به دروغ متوسل مى شوند.
۴. بيمارى هاى اخلاقى جامعه و انحراف از مسير حق
آلودگى به انواع گناهان سبب تشويق عده اى به دروغ مى شود تا آنجا كه می گويند اگر به دروغ متوسل نشويم زندگى كردن در اين اجتماع براى ما مشكل است، و يا كسب و تجارت ما مى خوابد.
۵. علاقه شديد به دنيا
علاقه شدید به دنیا و حفظ مقامات آن نيز يكى ديگر از عوامل مهم شيوع دروغ - حتى دروغ بر خدا و پيامبر- مى گردد. در خطبه 147 نهج البلاغه مى خوانيم كه حضرت على عليه السلام فرمود: «... وَ إِنَّهُ سَيَأْتِي عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِي زَمَانٌ لَيْسَ فِيهِ شَيْءٌ أَخْفَى مِنَ الْحَقِّ وَ لَا أَظْهَرَ مِنَ الْبَاطِلِ وَ لَا أَكْثَرَ مِنَ الْكَذِبِ عَلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ )ص(؛[41] بعد از من زمانى براى شما فرا مى رسد كه چيزى پنهان تر از حق و آشكارتر از باطل و فراوان تر از دروغ به خدا و پيامبرش نيست».[42]
راه های درمان دروغ
براى ريشه كن كردن صفت رذيله دروغ گويى از همان طرقى بايد وارد شد كه در طريق درمان ساير رذايل اخلاقى وارد مى شويم. يعنى نخست به سراغ ريشه ها برويم، چراكه تا ريشه ها قطع نشود، اين نهال شوم همچنان پابرجاست.
- اگر انگيزه دروغ گويى ضعف ايمان نسبت به توحيد افعالى است، بايد پايه هاى ايمان را تقويت كرد. خدا را قادر بر همه چيز دانست. رزق و روزى و موفقيت و عزّت و آبرو را به دست او بدانيم تا ضعف هايى كه سبب توسل به دروغ مى شود برطرف گردد.
- اگر انگيزه آن حسد و بخل و كبر و غرور است، بايد به درمان آنها پرداخت و به يقين اگر اين ريشه ها تدريجاً قطع شود، چيزى جز صداقت و راستى باقى نخواهد ماند.
- از سوى ديگر بايد روى پيامدهاى سوء و زيان بار دروغ كه سبب تيره روزى و بدبختى و رسوايى در دنيا و آخرت مى شود، انديشيد، و به يقين هر كس در اينها درست بيانديشد تأثير مهم بازدارنده اى در آنها می یابد.
- اگر اشخاصى كه مبتلا به اين رذيله اخلاقى هستند از دوستان ناباب و دروغگو و محيط هايى كه آنها را به دروغ تشويق مى كند بپرهيزند، سريع تر درمان مى شوند، همان گونه كه پرهيز از افراد آلوده به بيمارى هاى جسمى و محيط هاى آلوده به ميكرب بيمارى ها سبب سرعت بهبود اين بيمارى خواهد شد.
- رهبران جامعه و بزرگ خانواده نيز نقش مؤثرى مى تواند در عادت دادن مردم به راست گويى داشته باشند، چراكه وقتى افراد يك جامعه يا اعضای خانواده چيزى جز صدق و راستى از بزرگترها نبينند، به سرعت به صدق و راستى روى مى آورند و به عكس، يك دروغ كه از آنان صادر شود، زمينه هاى آلودگى جامعه يا خانواده را به اين صفت رذيله فراهم مى سازند.
- ايجاد شخصيت در افراد، يكى ديگر از مؤثرترين طرق درمان دروغ است؛ زيرا يكى از عوامل مهم دروغ گويى احساس حقارت و كمبود شخصيت است و دروغ گو مى خواهد با لاف زدن آن را جبران كند. او اگر احساس كند صاحب استعدادها و نيروهايى است كه با پرورش آن مى تواند به مقامات عالى در جامعه برسد نيازى به توسل جستن به دروغ براى ايجاد شخصيت كاذب در خود نمى بيند. به ويژه اگر به آنها توجه داده شود كه راستگويان و صدّيقان در پيشگاه خدا در صف انبياء و شهيدان هستند و رفيق و همنشين آنان در قيامت خواهند بود به يقين براى ترك دروغ و اقبال به راست گويى تشويق خواهند شد.
- اين نكته نيز قابل توجه است كه نفوذ صفت زشت دروغگويى مانند صفات ديگر در وجود انسان از جاهاى ساده و كوچك شروع مى شود و تدريجا انسان را به دروغ هاى خطرناك مى كشاند همان گونه كه امام سجاد عليه السلام فرمود: «اِتَّقُوا الْكَذِبَ الصَّغِيرَ مِنْهُ وَ الْكَبِيرَ فِي كُلِ جِدٍّ وَ هَزْلٍ فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذَا كَذَبَ فِي الصَّغِيرِ اجْتَرَى عَلَى الْكَبِيرِ؛[43] از دروغ بپرهيز خواه كوچك باشد يا بزرگ، جدّى باشد يا شوخى، چراكه انسان هنگامى كه در موضوعات كوچك دروغ بگويد جرئت مى كند كه دروغ بزرگ هم بگويد».[44]
استثنائات دروغ
با اينكه دروغ – همان طور که از خلال مطالب گفته شده در بالا نیز مشخص شد - از مهمترين گناهان است و خطرات زيادى براى هر انسانى از نظر مادى و معنوى، فردى و اجتماعى دارد. ولى باز هم مواردى دارد كه به صورت استثناء در روايات اسلامى و سخنان فقها و علماى اخلاق به پيروى از آن احاديث آمده است.
اين موارد عمدتاً عبارتند از:
۱. دروغ براى اصلاح ذات البين[45]
۲. دروغ براى اغفال دشمن در ميدان جنگ[46]
۳. در مقام تقيّه
۴. براى دفع شرّ ظالمان[47]
۵. در تمام مواردى كه جان و ناموس انسان به خطر مى افتد و براى نجات از خطر راهى جز توسل به دروغ نيست.
تمام موارد را مى توان در يك قاعده كلى خلاصه كرد و آن اينكه هدف هاى مهم ترى به خطر بيافتد و براى دفع آن خطرات، توسّل به دروغ ضرورت داشته باشد و به تعبير ديگر تمام اين موارد مشمول قاعده «اهمّ و مهم» است.
فى المثل انسان در چنگال جمعى متعصّب و بى منطق و بى رحم گرفتار مى شود و از مذهب او سؤال مى كنند. اگر حقيقت را بگويد فورا خون او را مى ريزند. عقل و شرع در اينجا اجازه مى دهند كه انسان با پاسخ دروغين جان خود را از شرّ آنها نجات دهد.
يا در مواردى كه اختلاف شديدى در ميان دو نفر بروز كرده و انسان مى تواند با گفتن دروغى - مثلًا فلان كس به تو علاقه زياد دارد و بارها در پشت سر ذكر خير شما را مى گفت - صلح و صفا و آشتى در ميان آن دو برقرار سازد و امثال اين اهداف مهم.
تجويز دروغ در اين موارد مانند حلال بودن خوردن مردار (اكل ميته) در موارد ضرورت است، كه بايد به مقدار ضرورت و تنها در مواردى كه راهى جز آن نيست اكتفا شود. نه اينكه انسان به خاطر منافع شخصى و كارهاى جزئى، متوسل به دروغ شود و اين استثنائات ضرورى را دستاويزى براى توسل به دروغ سازد و به بهانه استفاده از استثنائات دروغ براى هر موضوع جزئى دروغ بگويد.
دليل اين استثنائات علاوه بر قاعده عقلى که گفته شد (یعنی قاعده اهمّ و مهم) روايات متعددى است كه منابع مختلف اسلامى از معصومين عليهم السلام نقل شده است؛ در حديث معروفى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم: «لَيْسَ شَيْءٌ مِمَّا حَرَّمَ اللَّهُ، إِلَّا وَ قَدْ أَحَلَّهُ لِمَنِ اضْطُرَّ إِلَيْهِ؛[48] هيچ حرامى الهى نيست مگر اينكه خداوند آن را براى كسى كه مضطر شده است حلال فرموده».[49]
منابع:
1. اخلاق در قرآن
2. زندگى در پرتو اخلاق
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.