پاسخ اجمالی:
فيض كاشانى در «المحجّةُ البيضاء» مى گويد: داروى بيمارى حرص سه ركن دارد. «صبر» و «علم» و «عمل» و مجموع توصیه های مربوط به غلبه بر این ویژگی ناپسند اخلاقی پنج چيز مى شود: نخست: اقتصاد و ميانه روى در هزينه هاى زندگى. دوّم: هنگامى كه مال به اندازه كافى براى زيستن دارد، نگران آينده نباشد. سوّم: در فوايد قناعت و عزّت حاصل از آن و زيان هاى حرص و طمع و ذلّت ناشى از آنها بيانديشد. چهارم: در تاريخ گذشتگان مخصوصا گروهى از يهود حريص و دنياپرستان از اقوام ديگر بيانديشد. پنجم: در خطرات مال و ثروت بى حساب بينديشد و آفات دنيا و آخرت اين كار را در نظر بگيرد.
پاسخ تفصیلی:
مى دانيم هميشه براى درمان اساسى يك بيمارى جسمانى، بايد به سراغ عوامل و ريشه هاى آن برويم. چراكه بدون ريشه كن شدن آن عوامل، نتايج همچنان باقى و برقرار است و اگر به طور موقّت با داروهاى مسكّن آثار آن را بپوشانيم باز بعد از مدّتى آن بیماری خود را نشان مى دهد. بيماری هاى اخلاقى نيز به يقين همين گونه است، حتما بايد ريشه يابى شود، سپس ريشه ها را بخشكانيم.
يكى از ريشه هاى حرص، «سوء ظنّ» به خدا و عدم توكّل بر اوست كه به تزلزل پايه هاى توحيد افعالى بازگشت دارد. كسى كه خدا را قادر و رازق می داند و كليد همه نيكى ها را به مضمون آیه ۲۶ سوره آل عمران یعنی «بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ؛ تمام خوبي ها به دست توست، تو بر هر چيزى قادرى»، در دست او مى بيند، حرص در جمع مال و مواهب ديگر مادّى نخواهد داشت. كسى كه ايمان كامل به وعده هاى الهى دارد و پيام آیه ۹۶ سوره نحل یعنی «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ؛ آنچه نزد شماست فانى مى شود، امّا آنچه نزد خداست باقى است» را به گوش جان شنيده و پذيرفته است، به جاى حرص در جمع آورى مال، حرص در انفاق فى سبيل اللَّه دارد.
هنگامى كه پايه هاى ايمان، به ويژه «توحيد افعالى» در وجود انسان متزلزل گردد صفات رذيله بى شمارى به سراغ انسان مى آيد كه يكى از خطرناك ترين آنها «حرص» است. پس با تقويت پايه هاى ايمان بايد به مقابله با آن برخاست.
يكى ديگر از ريشه هاى حرص، «جهل و بى خبرى» به پیامدهاى آن است. اگر انسان بداند حرص آرامش او را در تمام زندگى بر هم مى زند؛ حرص مايه رنج و تعب دايمى اوست؛ حرص شخصيّت او را در هم مى كوبد و در انظار خوار و خفيف مى سازد؛ حرص سبب مى شود كه در عين غنا همچون فقيران زندگى مى كند؛ او زحمت بكشد و اموالش را براى ديگران ذخيره كند؛ در قيامت حساب آنها را بايد پس دهد، ولى در دنيا ديگران لذّت آن را ببرند، و در اين پيامدها بيانديشد، قطعا در روح او اثر مى گذارد.[1]
فيض كاشانى در «المحجّةُ البيضاء» مى گويد: داروى بيمارى حرص سه ركن دارد. «صبر» و «علم» و «عمل» و مجموع توصیه های مربوط به غلبه بر این ویژگی ناپسند اخلاقی پنج چيز مى شود:
نخست: اقتصاد و ميانه روى در هزينه هاى زندگى، زيرا كسى كه هزينه هايش افزون گردد، زندگى آميخته با قناعت او را سير نمى كند. بنابراين رعايت اعتدال و ميانه روى در صرف اموال دشمن حرص است. در حديثى از پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله مى خوانيم: «مَنِ اقْتَصَدَ أَغْنَاهُ اللَّهُ وَ مَنْ بَذَّرَ أَفْقَرَهُ اللَّهُ؛[2] كسى كه اعتدال در هزينه هاى زندگى را رعايت كند، خدا او را بى نياز مى كند و كسى كه اسراف و تبذير كند، فقيرش مى سازد».
دوّم: هنگامى كه مال به اندازه كافى براى زيستن دارد، نگران آينده نباشد، چراكه بسيارى از حريص ها به خاطر تأمين آينده حرص مى زنند. آينده اى كه با تدبير در موقع خود قابل تأمين است. اين همان است كه قرآن در آیه ۲۶۸ سوره بقره مى گويد: «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ؛ شيطان، شما را [به هنگام انفاق] وعده فقر و تهيدستى مى دهد و به فحشا [و زشتی ها] امر مى كند».
سوّم: در فوايد قناعت و عزّت حاصل از آن و زيان هاى حرص و طمع و ذلّت ناشى از آنها بيانديشد، تا انگيزه اى براى قناعت و فاصله گرفتن از حرص او گردد.
چهارم: در تاريخ گذشتگان مخصوصا گروهى از يهود حريص و دنياپرستان از اقوام ديگر بيانديشد و حال آنها را با حال انبياء و اولياء اللَّه مقايسه كند و عقل خود را در اين ميان به داورى طلبد كه آيا به آن گروه بپيوندد يا به اين گروه؟ آن هايى كه با افتخار زيستند و با افتخار از جهان چشم پوشيدند و به جوار رحمت حق با روحى پاك و اعمالى صالح شتافتند، يا كسانى كه بدنام زيستند و بدنام از دنيا رفتند و با كوهى از گناه به سوى سرنوشت شوم شان در قيامت شتافتند؟
پنجم: در خطرات مال و ثروت بى حساب بينديشد و آفات دنيا و آخرت اين كار را در نظر بگيرد و نيز در آرامش و امنيّت حاصل از قناعت و عاقبت محمود آن فكر كند. هميشه در امر دنيا به زيردستان خود نگاه كند، نه به آنها كه بالادست او هستند؛ چراكه شيطان دائما او را تحريك مى كند كه به افراد بالاتر نگاه كند و به او مى گويد تو چه چيز از آنها كم دارى؟ چرا تلاش نمى كنى؟ ببين آنها چگونه غرق ناز و نعمت اند و از لذايذ دنيا بهره مى گيرند؟ تو از خوف خدا بر خود تنگ گرفته اى و دائما حلال و حرام مى كنى. مگر آنها خوف از خدا ندارند يا تو از آنها ديندارترى؟ ابوذر مى گويد: «أَوْصَانِي خَلِيلِي بِسَبْعَةِ خِصَالٍ لَا أَدَعُهُنَّ عَلَى كُلِّ حَالٍ أَوْصَانِي أَنْ أَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ دُونِي وَ لَا أَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقِي؛[3] يار با وفاى من رسول خدا (ص) به من سفارش كرد [در امر دنيا] هميشه به زيردستان بنگرم نه به بالادستان».[4].[5]
منبع: اخلاق در قرآن
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.