نقد «ابن تیمیه» بر افکار افراطی سازمان تروریستی- تکفیری «داعش»(2)

ابن تیمیه با طرح برخی از نظریات شاذ در باب توسل و زیارت، نه تنها احساسات علمای زمانش اعم از مالکیه، شافعیه، حنبلیه و حنفیه را بر ضد خودش برانگیخت و خودش را در معرض انتقاد علمی و عملی قرار داد، بلکه زمینه را برای سوء استفاده از نظریاتش توسط انسان های جاهل و در نتیجه تشکیل گروه های افراطی به وجود آورد. چنانچه گذشت، داعش از جمله گروه هایی است که در مبانی فکری تحت تاثیر ابن تیمیه بوده اند؛ اما واقعیت این است که می توان گفت در پاره ای از امور حتی ابن تیمیه نیز یکی از منتقدین داعش به شمار می آید. لازم به ذکر است این نوشتار به هیچ وجه در صدد تطهیر ابن تیمیه و جنایات علمی او نیست بلکه تنها تلاش داریم با رعایت انصاف هر جریان به صورت مستقل نقد و بررسی شود.

مبانی «تکفیر» از دیدگاه «ابن‌تیمیه»

از مباحث چالش‌برانگیز در جهان اسلام که از دیرباز مورد توجه مذاهب و فرق اسلامی واقع شده، مسئله «تکفیر» است. یکی از چهره‌هایی که در تاریخ علم کلام و مسئله تکفیر، مورد توجه قرار گرفته «ابن‌تیمیه» می‌باشد که از سخنان او، برداشت‌های مختلفی بین فرقه‌ها و چهره‌های گذشته و حال صورت گرفته است. این پژوهش با رویکرد توصیفی _ تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه‌ای در مورد سخنان ابن‌تیمیه، درصدد بررسی و تبیین مبانی تکفیر از دیدگاه اوست و به این نتیجه رسیده است که ابن‌تیمیه، هرچند از نظر مفهومی، به‌درستی، مبانی تکفیر را مطرح و مسلمانان را جداً از تکفیر یکدیگر برحذر می‌داشت، ولی مصداقاً برخلاف مبانی خود، برخی اشخاص و فرقه‌های اسلامی را تکفیر کرده است. آنچه در این پژوهش اهمیت دارد، همان تبیین مفهومی تکفیر است که برای وحدت، انسجام و اتحاد امروز جهان اسلام و نیز برای جلوگیری از خشونت‌های فرق اسلامی، علیه یکدیگر مورد نیاز می‌باشد؛ در واقع برخی تکفیرهایی که از سوی ابن‌تیمیه واقع شد را می‌توان، عدول از مبانی خود او دانست؛ البته دلایل سیاسی و شرایط تاریخی روزگار وی (مانند سقوط خلافت و تعصبات افراطی مذهبی) نیز، در این عدول از مبانی بی‌تأثیر نبوده است.

نقد و بررسی دیدگاه‌های «حیدرعلی قلمداران» پیرامون زیارت قبور و ساخت بنا بر آنها

«حیدرعلی قلمداران» یکی از قرآنیون معاصر شیعی در ایران است که به نقد عقاید شیعی می‌پردازد. پژوهش حاضر، به روش توصیفی _ ‌تحلیلی و با استفاده از ابزار کتابخانه‌ای، به بررسی دیدگاه قلمداران در مسئلۀ زیارت قبور و ساخت بنا بر آنها پرداخته است. وی مسئله‌ء زیارت قبور را خرافات و بدعت شیعی می‌خواند و معتقد است، از حقایق شرعی نیست. قلمداران مخالف ساخت بنا مانند گنبد و ضریح بر روی قبور است و آن را شرک می‌داند و با تألیف کتابی با نام زیارت قبور بین حقیقت و خرافات، اشکالات متعددی به این کار وارد کرده است. وی مهمترین دلیل خود را، عدم ذکر موضوعِ زیارت قبور در قرآن، نهی از زیارت قبور توسط پیامبر(ص)، سفارش حضرت فاطمه(س) به دفن مخفیانه، نفی دلالت زیارت قبور در آیه‌ هشتاد و چهار سوره توبه، وجود حدیث منع زیارت قبور، عید قرار ندادن قبر پیامبر(ص)، و حدیث پیامبر(ص)، مبنی بر تسویه قبور می‌داند. در این تحقیق به صحت و سقم دیدگاه‌های قلمداران در زمینه زیارت قبور پرداخته شده و روشن گردیده است آیات قرآن، متون روایی، مستندات تاریخی و دلایل شیعه و اهل‌سنّت حاکی از آن است که دیدگاه قلمداران مردود بوده و زیارت قبر پیامبر(ص)، و مومنان و ساخت بنا بر آ‌نها، امری جایز و مشروع است.

نقد «ابن تیمیه» بر افکار افراطی سازمان تروریستی- تکفیری «داعش»(3)

ابن تیمیه با مطرح کردن دیدگاه هایی شاذ در باب توحید و شرک، زمینه ساز به وجود آمدن جریان انحرافی «داعش» در عالم اسلام گردید. با این تفاوت که افکار داعش بسیار تندتر از ابن تیمیه مطرح شد به گونه ای که می توان با استناد به آثار او نقدهایی را بر دیدگاه نظریه پردازان داعش وارد نمود. در دو قسمت قبل، نه مورد از نقدهایی که از آثار ابن تیمیه بر داعش استفاده می شد، مورد بررسی قرار گرفت. در این نوشتار ادامه تفاوت های افکار افراطی داعش با ابن تیمیه بیان می شود. لازم به ذکر است این نوشتار به هیچ وجه در صدد تطهیر ابن تیمیه و جنایات علمی او نیست بلکه تنها تلاش است که با رعایت انصاف هر جریان به صورت مستقل نقد و بررسی شود.

بررسی و نقد دیدگاه سلفیه‌جهادی، در مسئله جعل و انشای قوانین وضعی

یکی از مسائل اساسی سلفیان‌جهادی مانند سیدامام شریف (دکتر فضل)، مقدسی و ابومصعب سوری، مسئله «حکم بغیر ما انزل‌الله» است. از نظر سلفیان‌جهادی، این مسئله فقط یک مسئله فرعی نیست؛ بلکه به اصل ایمان برمی‌گردد؛ لذا مرتکبین آن دچار ناقضی از نواقض ایمان شده و عنوان مرتد بر آنان اطلاق می‌گردد. در نظر سلفیان‌جهادی، یکی از معیارهای تکفیر در مسئله «حکم بغیر ما انزل‌الله»، جعل و انشای قوانین وضعی است. آنان برای مدعای خود، به آیاتی استناد نموده‌اند. مهمترین آیاتِ مورد استناد سلفیان‌جهادی عبارت‌اند از: آیه 31 سوره شوری، آیه 26 سوره کهف، آیه 137 سوره انعام، آیه 103 سوره مائده، آیه 31 و 37 سوره توبه، آیه 64 سوره آل‌عمران و آیه 40 سوره یوسف. بعد از بررسی آیات مذکور، روشن می‌گردد، برداشت سلفیان‌جهادی از آیات نادرست است و دلایل مورد ادعای آنان، به‌نحو اطلاق، قابل‌انطباق بر حکام و مردم مسلمان کنونی نیست و در بسیاری از موارد، "سالبه به انتفاء موضوع" است؛ زیرا قوانین وضع‌شده از سوی حکام و یا مجالس و پارلمان‌ها، عموما برای تنظیم امور مسلمانان و با اصول کلی اسلام منافات ندارد و حکام و یا کسانی‌که چنین قوانینی را وضع می‌کنند، عموما از باب استحلالِ حکم الهی و یا از روی عناد و یا جحود نیست. نهایت چیزی که درباره برخی از آنان می‌توان گفت، این است که به سبب عدم التزام کافی به اجرای احکام الهی، مسلمان فاسق هستند؛ در واقع اگر کسی حکم الهی را از روی عناد و استحلال ترک نماید و یا از روی عناد و استحلال قانونی را که مخالف حکم الهی است جعل نماید، چنین شخصی بدون تردید کافر و از دایره اسلام خارج خواهد بود. در این مقاله سعی گردیده، با روش توصیفی - تحلیلی، به بررسی و نقد دلایل سلفیان‌جهادی در مسئله جعل و انشای قوانین وضعی پرداخته شود.

تحلیل و بررسی مواجهه‌ دوگانه «مصطفی ‌طباطبایی» با موضوع «شفاعت در قیامت»

نوشتار حاضر با هدف تحلیل و ارزیابی دیدگاه «مصطفی ‌طباطبایی» پیرامون «شفاعت» نگاشته شده است. شفاعت یکی از اصول مهم اعتقادی مسلمین است که علیرغم برخی اختلاف‌ها در حیطه و گستره آن، اصل آن مورد پذیرش عامه مسلمین است. طباطبایی که از او به‌عنوان مهمترین چهره شبه‌سلفی و جریان به اصطلاح «قرآنیان» یاد می‌شود، در قرائتی نوین از آیات، با استناد به آیاتی كه شفاعت بت‌ها را نفی می‌كند، به انکار شفاعت مورد قبول مسلمانان پرداخته و ادعا كرده است كه خداوند، مقامی با عنوان «شفیع» را در آسمان و زمین به رسمیت نمی‌شناسد. او با ارائه معنای غلط از شفاعت و انتساب آن به «پیشوایان و بزرگان» شیعه، آن را با عقیده فداء در مسیحیت و عقیده مشركان درباره شفاعت بت‌ها یكسان دانسته و مسلمانان را «قبرپرست» خوانده است. وی در مواجهه با آیات اثبات‌كننده شفاعت، معنای تازه و مستحدثی از آن ارائه داده و آن را «اعلام بخشش» و یا «بدرقه گناه‌کار» تا بهشت تفسیر و شفیع را تنها «پیام‌رسان بخشش» می‌داند. اهمیت این مسئله، افزون بر ضرورت تبیین صحیح معارف اسلامی، از جهت پاسخ‌گویی به شبهات کسانی‌که از میان شیعیان برخواسته و خود را «قرآنی» معرفی می‌کنند، بیشتر می‌شود. در نگارش این مقاله که با روش توصیفی - تحلیلی انجام پذیرفته، تمامی آثار وی بررسی شده است. نتایج بیانگر رویکرد دوگانه طباطبایی در مقایسه شفاعت اسلامی با دیدگاه مسیحیان و نیز، تفاوت در معناشناسی شفیع است و هر دو رویكرد او با آیات قرآن، روایات صحیح‌السند شیعی و سنی و نیز اجماع مسلمین، در تضاد است

گزارش کتاب "التوسل باالصالحین بین المجیزین و المانعین"

کتاب "التوسل باالصالحین بین المجیزین و المانعین" اثر عبدالفتاح بن صالح قدیش یافعی است. وی متمایل به مسلک تصوف بوده و یکی از فعالین نقد وهابیت در فضای مجازی، محسوب می­شود. او بیش از 30 جلد کتاب نگاشته که مهمترین این کتب، در حوزه نقد وهابیت می­ باشد. کتاب پیش­رو را می ­توان یکی از آثار مهم نقد دیدگاه وهابیت در مسئله مشروعیت توسل به ذات، تلقی کرد. بیان ادله فراوان (اعم از آیات، روایات و سیره بزرگان اسلامی)، در جهت اثبات مشروعیت توسل به ذات و همچنین، بررسی سندی روایاتِ دال بر جواز توسل به ذات، از مهمترین امتیازات این اثر محسوب می­شود.

بررسی نسبت دیدگاه‌های قرطبی با وهابیت، در توحید ربوبی و الوهی

یکی از مفسرین و علمای برجستۀ اهل سنت، قرطبی است. وی در کتب خود، مخصوصا تفسیر «الجامع»، به آراء سلف، استنادات فراوانی داشته است و محل رجوع وهابیها میباشد. در این بین نیز، برخی از وهابیها درصدد بوده اند که اختلافات خود با قرطبی را تنها در بحث اسماء و صفات بدانند و اینگونه وانمود کنند که او در دیگر مباحث، با آنها همراه است؛ در حالیکه ادعاهای بنیادین وهابیت که در توحید الوهی و ربوبی است، در تضاد با تفکرات قرطبی میباشد. قرطبی یکی از اصلی ترین ادعاهای وهابیت در توحید ربوبیت (یعنی موحد بودن مشرکین) را رد کرده و مشرکین را دارای شرک ربوبی دانسته است؛ همچنین قرطبی «ما لا یقدر علیه الا الله» را، به گونه ای تفسیر نکرده که اموری مانند طلب شفاعت و تبرک از اموات، از مصادیق آن باشند. در توحید الوهیت نیز، تعریف عبادت قرطبی و وهابیت بر یکدیگر منطبق نیستند؛ زیرا قرطبی برخلاف وهابیها، هیچگاه صرف خضوع و خشوع بدون اعتقاد به ربوبیت را، منجر به تحقق عبادت ندانسته و اموری مانند طلب شفاعت و تبرک به اموات را، جایز دانسته است.

اختلافات بنیادی و اشتراکات ظاهری «محمد بن عبدالوهاب» و «سید قطب» در مسئله «جاهلیت»

«جاهلیت» از مفاهیم اصیل و منصوص قرآنی و روایی می‌باشد که در باب گستره معنایی و تطبیق آن بر مصادیق، تفاسیر مختلفی ارائه شده است. این مفهوم یکی از کلیدواژه‌های پرتکرار در آثار افرادی مانند محمد بن عبدالوهاب و سید ‌قطب می‌باشد. بررسی تطبیقی دیدگاه محمد بن عبدالوهاب و سید ‌قطب درباره مفهوم جاهلیت و آثارش این نتیجه را به دست می دهد که اشتراکات ظاهری و اختلافات معنوی مهمی میان این دو دیدگاه وجود دارد. محمد بن عبدالوهاب و سید قطب، مفهوم جاهلیت را اعم و اسع از اعمال کفری و غیرکفری می‌دانند و معتقداند جاهلیت در سه حوزه عقیده، قول و عمل تبلور می‌یابد؛ اما به لحاظ تفسیر و تطبیق آن بر مصادیق خارجی، اختلافات اساسی با یکدیگر دارند؛ محمد بن عبدالوهاب با برداشتی که از مفهوم عبادت دارد، جاهلیت را بر اعمال صحیحی مانند توسل، استغاثة، استشفاع و تبرک به قبور بار کرده و با شرکی و بدعی قلمداد کردن آنها، مسلمانان را متهم به جاهلیت، شرک و ابتداع کرده است. او حتی شرک مسلمانان اهل استغاثه و استشفاع به ارواح اولیاء الهی را از شرک مشرکین عصر رسالت شدیدتر خوانده است؛ در مقابل، سید قطب نه تنها متذکر بروز جاهلیت در این موارد نشده، بلکه بروز و ظهور آن را در مواردی مانند حکم "بغیر ما انزل الله،" پذیرش حاکمیت طواغیت و حکومت های سکولار و غیره می‌داند که سایر مسلمین نیز، معتقد به بروز و ظهور جاهلیت در آن حوزه‌ها می‌باشند. خلاصه اینکه در منظومه فکری محمد بن عبدالوهاب، اموری ذیل جاهلیت قرار گرفته‌اند که جزء مسائل مسلّم شریعت اسلام هستند؛ اما سید قطب، نه تنها یک مسئله جزئی اسلامی را، ذیل جاهلیت وارد نکرده است، بلکه اموری را که او جاهلی خوانده است، از نگاه هر اندیشمند مسلمانی، امور جاهلی هستند.

بررسی جواز «شدّ رحال» به‌قصد زیارت قبر پيامبر(ص)، با تکیه بر حدیث «لا ینبغی للمطی أن تشد رحاله ...»

حرمت سفر به قصد زیارت قبر پيامبر(ص) از جمله شبهاتی است که توسط وهابیان مطرح می گردد. یکی از دلایل وهابیان بر حرمت سفر برای زیارت، حدیث «لا ینبغی للمطی أن تشد رحاله إلی مسجد تبتغی فیه الصلاة غیر المسجدالحرام و مسجدالأقصی ومسجدی هذا» می باشد؛ بر اساس این حدیث، تنها، سفر به سوی این سه مسجد (مسجدالحرام، مسجدالاقصی، مسجد پیامبر(ص)) جایز است؛ اما با تتبع در کلام علمای اهل سنت، این نتیجه به دست می آید که حدیث، بیانگر اجر و ثواب کامل در سفر به این سه مسجد است و برتری این سه مسجد بر باقی مساجد را بیان می کند؛ علاوه بر اینکه طبق قرائن و نظرات بزرگان اهل سنت، "لاینبغی" دلالتی بر حرمت ندارد؛ همچنین، با سایر قرائنی که وجود دارد، می توان نتیجه گرفت که سفر به قصد زیارت، امری جایز و دارای پاداش است.
قرآن و تفسیر نمونه
مفاتیح نوین
نهج البلاغه
پاسخگویی آنلاین به مسائل شرعی و اعتقادی
آیین رحمت، معارف اسلامی و پاسخ به شبهات اعتقادی
احکام شرعی و مسائل فقهی
کتابخانه مکارم الآثار
خبرگزاری رسمی دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی
مدرس، دروس خارج فقه و اصول و اخلاق و تفسیر
تصاویر
ویدئوها و محتوای بصری
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدظله العالی
انتشارات امام علی علیه السلام
زائرسرای امام باقر و امام صادق علیه السلام مشهد مقدس
کودک و نوجوان
آثارخانه فقاهت

قالَ الباقر عليه السّلام :

بَلا فى اِثْنَيْنِ مِنْ اَصْحابِهِ قالَ: فَلمّا مَرَّبِها تَرَقْرَقَتْ عَيْناهُ لِلْبُکاءِ ثُمَّ قالَ: هذا مَناخُ رِکابِهِمْ وَ هذا مُلْقى رِحالِهِمْ وَهيهُنا تُهْراقُ دِماؤُهُمْ، طوبى لَکِ مِنْ تُرْبَةٍ عَلَيْکِ تُهْراقُ دِماءُ الاحِبَّةِ.

بحارالانوار، ج 44، ص 258