پاسخ اجمالی:
در تعدادی از آیات قرآن و ناظر به برخی حوادث مربوط به زمان حیات رسول مُکرّم اسلام (ص)، نکوهش های شدیدی از سوءظنّ به خداوند متعال و مردم، ایراد شده و در مقابل به حسن ظنّ در چنین مواضعی دعوت شده است.
از ديد قرآن، بيشترين گمانهاى مردم در حق يكديگر گمان هاى بد است. مردم بايد از گمانهاى بد بپرهيزند تا گرفتار سوء ظنّ خلاف واقع نشوند و به گناه نيافتند.
همچنين از تعبيرات آيات قرآن اين نكته روشن مى شود كه مسأله سوءظنّ به خداوند غالبا در مواقع بحرانى و در دل هاى افراد ضعيف الايمان پيدا مى شود.
پاسخ تفصیلی:
در تعدادی از آیات قرآن و ناظر به برخی حوادث مربوط به زمان حیات رسول مُکرّم اسلام صلّی الله علیه و آله، نکوهش های شدیدی از سوءظنّ به خداوند متعال و مردم، ایراد شده و در مقابل به حسن ظنّ در چنین مواضعی دعوت شده است؛ این آیات را با هم مرور می کنیم:
1. در آیه 12 سوره حجرات می خوانیم: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از بسيارى از گمانها بپرهيزيد، چراكه بعضى از گمانها گناه است». بنابر مضمون این آیه و آن چنان که در واقع هم شاهدیم، بيشترين گمانهاى مردم در حق يكديگر گمان هاى بد است. لذا تعبير «كثيراً» اشاره به آن مى باشد. قابل توجّه اينكه آیه کریمه در بيان علت آن مى فرمايد چون بعضى از گمانها گناه است. اشاره به اينكه گمانهاى بد بر دوگونه است. بخشى مطابق واقع است و بعضى بر خلاف واقع. آنچه بر خلاف واقع است گناه است و چون معلوم نيست كدام مطابق واقع و كدام مخالف واقع، انسان بايد از گمانهاى بد بپرهيزد تا گرفتار سوء ظنّ خلاف واقع نشود و به گناه نيافتد. از آنجا كه سوء ظنّ درباره اعمال خصوصى مردم يكى از اسباب تجسّس، و تجسّس گاه سبب آگاهى بر عيوب پنهانى و به دنبال آن سرچشمه غيبت مى شود، در آيه شريفه نخست از گمان بد و در مرحله بعد از تجسّس و در مرحله سوم از غيبت نهى شده است.[1]
2. در آیه ۱۲ سوره فتح می خوانیم: «بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَ الْمُؤْمِنُونَ إِلى أَهْلِيهِمْ أَبَداً وَ زُيِّنَ ذلِكَ فِي قُلُوبِكُمْ وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَ كُنْتُمْ قَوْماً بُوراً؛ بلكه شما گمان كرديد پيامبر و مؤمنان هرگز به خانواده هاى خود باز نخواهند گشت، و اين پندار غلط در دلهاى شما زينت يافته بود، و گمان بد كرديد، و سرانجام هلاك شديد».
این آیه در مقام نكوهش گروهى از منافقان كه از ملازمت ركاب پيامبر صلّى الله عليه و آله در جريان حديبيه سر باز زدند و گمان مى كردند مؤمنانی كه در خدمت پيامبر صلّی الله علیه و آله به مكّه مى روند، هرگز باز نخواهند گشت و به وسيله مشركان مكّه تار و مار مى شوند. این در حالی بود که قضيه كاملا بر عكس شد و مسلمانان با پيروزى تازه اى كه از صلح حديبيه سرچشمه گرفت سالم به سوى مدينه باز گشتند. به همین دلیل است که این آیه تصریح می کند: بلكه شما گمان كرديد پيامبر و مؤمنان هرگز به خانه خود باز نخواهند گشت، و اين پندار غلط در دلهاى شما زينت يافته بود و گمان بد كرديد و سرانجام هلاك شديد و از سعادت بزرگى محروم گشتيد. واژه «بور» در اصل به معناى شدت كساد بودن چيزى است[2] و چون شدت كسادى باعث فساد مى شود، اين كلمه به معناى فساد سپس به معنى هلاكت اطلاق شده است. به زمين هاى خالى از درخت و گل و گياه نیز بائر مى گويند چون در حقيقت فاسد و مرده است. گروه منافقان كه گرفتار اين گمان باطل در ماجراى صلح حديبيه شدند عدّه كمى نبودند و به يقين هلاكت به معنى مرگ دامان آنها را نگرفت. بنابراين «بور» در اينجا به معنى هلاكت معنوى، محروميت از ثواب و خالى بودن سرزمين دل هاى آنها از گل هاى فضائل اخلاقى و شجره طيّبه ايمان است و يا منظور هلاكت در آخرت به سبب عذاب الهى است و در دنيا به سبب رسوايى. به هر حال آيه دليل روشنى است بر نهى از سوء ظنّ مخصوصاً درباره پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله.[3]
3. در آیه ۶ سوره فتح می خوانیم: «وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُشْرِكاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِيراً؛ و نيز مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك را كه به خدا گمان بد مى برند مجازات كند، حوادث سويى [كه براى مؤمنان انتظار مى كشند] تنها بر خودشان نازل مى شود، خداوند آنها را غضب كرده، و آنها را از رحمت خود دور ساخته، و جهنم را براى آنها آماده كرده، و چه بد سرانجامى است».
در این آیه سخن از سوءظنّ به ساحت قدس پروردگار عالم است در حالى كه در آيات گذشته سخن از سوء ظنّ به انسانها بود. در اینجا بیان می شود که یکی از اهداف فتح مبین در حدیبیه اين بود كه مردان و زنان منافق، و مردان و زنان مشرك كه به خدا گمان بد بردند، مجازات شوند. گمان بدى كه آنها به خدا بردند اين بود كه گمان مى كردند كه وعده هاى الهى به پيامبرش هرگز تحقق نخواهد يافت و مسلمانان نه تنها بر دشمنان پيروز نمى شوند، بلكه هرگز به مدينه باز نخواهند گشت؛ همان گونه كه مشركان نيز گمان داشتند حضرت محمد صلّى الله عليه و آله و يارانش با آن جمع كم و نداشتن اسلحه كافى در هم كوبيده مى شوند و ستاره اسلام به زودى افول مى كند. در حالى كه خداوند وعده پيروزى به مسلمانان داده بود و سرانجام چنين شد. مشركان نه تنها جرئت حمله به مسلمين را پيدا نكردند - با اينكه مسلمين در حديبيه نزديك مكّه در چنگال آنها بودند، و چون به قصد زيارت خانه خدا آمده بودند نه به قصد جنگ، سلاحى جز شمشير كه سلاح مسافر است با خود نداشتند - خداوند آن چنان رعب و وحشتى در دل مشركان انداخت كه حاضر به تنظيم صلحنامه معروف حديبيه شدند، همان صلحنامه اى كه راه پيروزى هاى آينده را به روى مسلمانان گشود. قرآن مجيد اين سوء ظنّ را شديدا نكوهش مى كند و وعده عذاب هاى دردناك را به صاحبان آن مى دهد.
جالب اينكه در اين آيه مسأله سوء ظنّ به خدا را قدر مشتركى ميان منافقين و منافقات و مشركين و مشركات شمرده، و نشان مى دهد همه آنها اعم از زن و مرد در اين امر شريكند. به عكس مؤمنان كه هميشه نسبت به خدا و وعده هاى او و پيامبرش حسن ظنّ دارند، مى دانند اين وعده ها قطعا تحقق مى يابد. بله ممكن است بر طبق مصالحى دير و زود شود، اما سوخت و سوز در آن راه ندارد. چراكه خداوند بزرگ هم به همه چيز عالم و آگاه است و هم بر هر چيز قادر و توانا. پس با اين علم و قدرت مطلقه تخلف در وعده هايش امكان پذير نيست. به همين دليل در آيه 7 سوره فتح، به دنبال اين آيه می خوانیم: «وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً؛ لشکرهاى آسمان و زمين از آن خداست، و خداوند شكست ناپذير و حكيم است».
اينكه منافقان و مشركان گرفتار سوء ظنّ به خدا هستند در حالى كه قلب مؤمنان از حسن ظنّ لبريز مى باشد، به اين دليل است كه مشركان و منافقان ظواهر امور را مى بينند، در حالى كه مؤمنان راستين به باطن امور توجّه دارند.[4]
4. در آیه ۱۰ سوره احزاب می خوانیم: «إِذْ جاؤُكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا؛ به خاطر بياوريد زمانى را كه آنها از طرف بالا و پائين [شهر] شما وارد شدند [و مدينه را محاصره كردند] و زمانى را كه چشمها از شدت وحشت خيره شده بود، و جانها به لب رسيده بود، و گمانهاى گوناگون بدى به خدا مى برديد».
این آيه در مورد سوء ظنّ نسبت به وعده هاى الهى است و مربوط به داستان جنگ احزاب است. جنگی که در تاريخ حوادث مربوط به حیات پيامبر اسلام صلّى الله عليه و آله به عنوان خطرناك ترين جنگ محسوب مى شود. زيرا مشركان با جميع مخالفان اسلام بر ضد اسلام متحد شده بودند و عظيم ترين نيروى آن زمان را به ميدان آوردند. به گونه اى كه لرزه بر اندام افراد ضعيف الايمان افتاد و در دل نسبت به وعده هاى الهى در جهت پيروزى مسلمين متزلزل شدند.
سوء ظنّ به خدا و سوء ظنّ به مردم تفاوت بسيار دارد. زيرا سوء ظنّ به مردم غالبا به احتمال انجام يك عمل گناه و ناصواب منتهى مى شود در حالى كه سوء ظنّ به خدا سبب تزلزل پايه هاى ايمان است و يا از آن سرچشمه مى گيرد. زيرا اعتقاد به اينكه خداوند در وعده هايش خلاف وجود دارد، كفر است. چراكه خلف وعده يا ناشى از جهل است يا عجز و يا دروغ. به يقين هيچ يك از اينها در ذات پاك او راه ندارد. به همين دليل در آيات مربوط به سوء ظنّ به خدا، نكوهش هاى شديدى ديده مى شود.[5]
5. در آیه ۱۵۴ سوره آل عمران می خوانیم: «ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً يَغْشى طائِفَةً مِنْكُمْ وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِ ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ؛ سپس بدنبال اين غم و اندوه، آرامشى بر شما فرستاد، اين آرامش بصورت خواب سبكى بود كه گروهى از شما را فرا گرفت، اما گروه ديگرى در فكر جان خويش بودند، آنها گمانهاى نادرستى همچون گمانهاى دوران جاهليت درباره خدا داشتند».
در این آيه باز سخن از سوء ظنّ باللّه است. اين آيه ناظر به جنگ احد است كه گروهى از افراد تازه مسلمان بعد از شكستى كه در اين ميدان دامن گير مسلمانان شد، گرفتار سوء ظنّ نسبت به وعده هاى الهى شدند. آيه فوق نازل شد و شديدا آنها را نكوهش كرد در حالى كه در آيات قبل از آن، به اين حقيقت اشاره شده كه وعده الهى درباره پيروزى دشمن در احد در آغاز جنگ تحقق يافت، ولى دنياپرستى گروهى از مسلمانان و پرداختن به جمع آورى غنائم سبب هجوم غافلگيرانه دشمن و آن شكست دردناك شد. پس خدا به وعده خود عمل كرد، ولی آنها عمل نكردند. در ذيل این آيه اشاره می شود كه اين امتحانی الهى براى مسلمانان است تا ميزان ايمان و پايدارى وفاداري شان به اسلام روشن شود.
از تعبيرات اين آيه و آيات قبل اين نكته روشن مى شود كه مسأله سوءظنّ به خداوند غالبا در مواقع بحرانى و در دل هاى افراد ضعيف الايمان پيدا مى شده. گاه در جنگ احزاب، گاه در احد، گاه در حديبيه. در واقع در اين گونه مواقع است كه گوهر ايمان و اخلاص آزموده مى شود![6]
6. در آیه ۱۲ سوره نور می خوانیم: «لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً وَ قالُوا هذا إِفْكٌ مُبِينٌ؛ چرا هنگامى كه اين [تهمت] را شنيديد مردان و زنان با ايمان نسبت به خود [و كسى كه همچون خود آنها بود] گمان خير نبردند؟ چرا نگفتيد اين يك دروغ بزرگ و آشكار است؟!».
در این آیه مذمت از سوء ظنّ به طور عام، و دعوت به حسن ظنّ است. اين آيه ناظر به داستان «إفك» (دروغ و تهمت) است. گروهى از منافقان يكى از همسران پيامبر صلّى الله عليه و آله را متهم به خارج شدن از جادّه عفاف كردند و شايعه اى براى او درست كرده و در يك زمان آن شايعه را در تمام مدينه پخش كردند. گرچه هدف گيرى ظاهرا به سوى يكى از همسران پيامبر صلّی الله علیه و آله بود، ولى در واقع هدف اصلّى خودِ پيامبر و اسلام و قرآن بود. در اين هنگام آيات كوبنده اى نازل شد كه پرده هاى نفاق منافقان را كنار زد و نقشه هاى آنها را نقش بر آب نمود و اين توطئه را در نطفه خفه كرد.
تعبيرات اين آيات به قدرى حساب شده و آميخته با نكات روانى دقيق است كه اعجاب هر انسانى را بر مى انگيزد. تعبير به مؤمنون و مؤمنات نشان مى دهد كه يكى از نشانه هاى ايمان حسن ظنّ نسبت به مسلمانان است و سوء ظنّ و بدگمانى با جوهره ايمان سازگار نيست.
در واقع در اينجا مردم به سه گروه تقسيم شدند: گروهى منافقان شايعه ساز و شايعه پراكن، و گروهى سردمداران آنها كه در قرآن مجيد از آنها به عنوان «الَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ»[7] ياد شده، و گروهى مؤمنان پاكدل بودند كه به خاطر ساده دلى در دام شايعه گرفتار شدند. روى سخن قرآن مجيد در آيه فوق به گروه سوم است و آنها را سخت نكوهش مى كند كه چرا آلت دست منافقان شايعه ساز و شايعه پراكن شده اند.[8]
منبع: اخلاق در قرآن
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.