فضائل و رذائل اخلاقی؛ صبر و جزع
آیت الله العظمی ناصر مکارم شيرازی
تحقيق: علی غبیشاوی / حجّت الاسلام احمد حیدری
مقدمه
طبيعت زندگى دنيا اين است كه با موانع و مشكلات همراه مى باشد. در مسير انجام «بايدها» و «نبايدها» اغلب مشكلاتى پدید می آید كه اگر انسان از آنها نگذرد به مقصد نمى رسد. در ضمن، هميشه آفات و مصائبى در كمين نعمت هاست كه باعث از دست دادن آنها مى شود؛ مصايبى در اموال و جآنها و عزيزان و دوستان و مواهب ديگر. اگر انسان در مقابل این مشکلات عجیب بايستد و شكيبايى و مقاومت به خرج دهد، به يقين پيروز خواهد شد و اگر ناشكيبايى كند و در برابر حوادث زانو زند، هيچ گاه به مقصد نخواهد رسيد. خاستگاه بحث از «صبر» و «جزع» (بی صبری و بی طاقتی) به عنوان دو ویژگی مهم اخلاقی، دقیقا همین نکته مهم است. انسان بدون صبر و استقامت، هم در جهات مثبت به جايى نمى رسد و هم در برابر عوامل منفى و قادر به ايستادگى نيست.[1] چرایی و تفصیل استدلال های مربوط به این گزاره را در بخش های بعد از نظر می گذرانیم.
معنای صبر
واژه صبر در اصل لغت به معنى «حبس» و نگهدارى است و سپس معانى جديدى گرفته است. انسان وقتى در مقابل شهوات و مشكلات مقاومت كرد و نفس را از تعرض آنها حبس كرد، در فرهنگ قرآن و روايات «صبر و استقامت» بر آن اطلاق شده است.[2] بنابراين صبر در لغت به معنای استقامت است. راغب اصفهانى در كتاب «مفردات» می گويد: «اَلصَّبْرُ الاِمْسَاكُ فِى الضِّيقِ؛[3] صبر كنترل نفس در تنگنا [و استقامت آن در انواع شدائد و مشكلات] است».
در اصطلاح نیز، این معنای لغوی دوباره خودش را نشان می دهد. محمدمهدى نراقى در کتاب «جامع السعادات» صبر را چنين تعريف مى كند: «هُوَ ثَبَاتُ اَلنَّفْسِ وَ عَدَمُ اِضْطِرَابِهَا فِي اَلشَّدَائِدِ وَ اَلْمَصَائِبِ، بِأَنْ تُقَاوِمَ مَعَهَا، بِحَيْثُ لاَ تُخْرِجُهَا عَنْ سَعَةِ اَلصَّدْرِ وَ مَا كَانَتْ عَلَيْهِ قَبْلَ ذَلِكَ مِنَ اَلسُّرُورِ وَ اَلطُّمَأْنِينَةِ؛[4] صبر، استقامت و پايدارى نفس و عدم تشويش در سختی ها و مصيبت ها است، به نحوى كه مقاومت كنى در برابر آن سختی ها و بلاها و خارج نكنى نفس خود را از سعه صدر و از آن حالت سرور و آرامشى كه بر آن حاكم بود».
در روايتى از پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و از قول ایشان از جبرئیل امین هم تفسير صبر چنين آمده است: «تَصْبِرُ فِي الضَّرَّاءِ كَمَا تَصْبِرُ فِي السَّرَّاءِ وَ فِي الْفَاقَةِ كَمَا تَصْبِرُ فِي الْغِنَى وَ فِي الْبَلَاءِ كَمَا تَصْبِرُ فِي الْعَافِيَةِ فَلَا يَشْكُو حَالَهُ عِنْدَ الْخَلْقِ بِمَا يُصِيبُ مِنَ الْبَلَاءِ؛[5] صبر اين است كه شكيبايی کنی در [روزگار] سختی، چنانكه شكيبايی می کنی در [روزگار] آسايش، و در تهيدستى شكيبايی كنى، همچنان كه در توانگرى شكيبايی مى كنى، و در بيمارى و گرفتارى شكيبايی كنى، همچنان كه در زمان سلامت و عافيت شكيبايی مى كنى، پس [آدم صبور] نبايد شكايت كند، از حال خود نزد خلق، بواسطه مصيبت و بلاهائى كه به او رسيده است».
«مفهوم صبر» جز مفهوم نورانى «استقامت» چيز ديگرى نیست و به هیچ وجه ارتباطی با مفهوم ظلمانىِ[6] زير بارِ ظلم و ستم رفتن ندارد.[7]
مرحوم محمد نبىّ تويسركانى در كتاب «لئالى الاخبار»[8] می گويد: «معنى صبر حبس نفس است از زشتيهائى كه اشتها دارد، و وادار كردن آن بر طاعات، و كاملترين فرد صبر، بازداشتن نفس از بهره هاى نفسانى و شهوات حيوانيه مباحه است». نيز می گويد: «حقيقت صبر» جرعه جرعه خوردن غصه ها در مصائب و تحمل بلايا است؛ چنانكه شهيد ثانى در «مُسَکِّنُ الفُؤادِ»[9] فرموده و نسبت به لغت داده است: «اَلصَّبْرُ اَلْحَبْسُ لِلنَّفْسِ مِنَ الْفَزَعِ مِنَ اَلْمَكْرُوهِ وَ اَلْجَزَعِ عَنْهُ وَ اِنَّما يَكُونُ ذلِكَ بِمَنْعِ بَاطِنِهِ مِنَ الاِضْطِرابِ وَ أَعْضائِهِ مِنَ الْحَرَكاتِ الْغَيْرِ الْمُعْتادَةِ؛[10] صبر کنترل نفس از ترس از امر ناخوشایند و کنترل نفس از بی تابی به خاطر امر ناخوشايند است؛ این صبر تنها با جلوگیری از اضطرب درون و بازداشتن اعضای بدن از حرکات غیرعادی به دست می آید». و «غايت صبر» اين است كه فرقى بين نعمت و محنت (آنچه در مقابل نعمت است) نگذارد، بلكه محنت را بر نعمت ترجيح دهد، زيرا علم به حسن عاقبت آن دارد».[11]
براى اين صبر در هر موردى نام و اسم خاصی است؛ اگر صبر در برابر «شهوت» شكم و فرج باشد، «عفّت» نامیده می شود.
اگر در تحمل امر غير ملائم و سخت باشد، اسم هاى آن نزد مردم مختلف است:
اگر در «مصيبت» باشد، «صبر» و ضد آن را «جَزَع» گويند.
اگر در موقع بى نيازى و ثروتمند بودن باشد كه انسان خود را نبازد، «ضبط نفس» گفته می شود که در مقابل «بَطَر» (به معنای تکبر و خودبزرگ بینی) است.
اگر در جنگ باشد، «شجاعت» و ضدّ آن «جُبن» (به معنای ترس) است.
اگر در فرو نشاندن غضب باشد، «حِلم» و ضدش «سَفَه» است؛ یعنی نوعى نادانى.
اگر در برابر حوادث خير و شرّ روزگار باشد، «سعه صدر» و ضدش ناراحتى و «ضيق صدر» است.
اگر در مخفى كردن كلام باشد، «كتمان سرّ» است.
اگر در برابر زياده خواهى و زياده داشتن بر زندگى معمولى باشد، «زُهد» و ضدّ آن «حرص است».
اگر صبر بر بهره هاى كم باشد، «قناعت» و ضدش، «شَره» و شدت ميل است.
به خاطر اشتمال صبر بر اين صفات است که وقتى از پيامبر صلى الله عليه و آله از «ايمان» سؤال كردند،[12]حضرت فرمودند: «هُوَ الصَّبْرُ».[13]
صبر بر چهار رکن استوار است که حضرت علی علیه السلام در حدیثی آنها را این گونه ترسیم می کند: «وَ الصَّبْرُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الشَّوْقِ وَ الشَّفَقِ وَ الزُّهْدِ وَ التَّرَقُّبِ؛[14] صبر نيز بر چهار پايه استوار است: بر شوق و ترس و زهد و انتظار». شوق به بهشت و پاداش هاى الهى، ترس از كيفرها و دوزخ كه مايه حركت به سوى خوبي ها و پرهيز از بديها است. زهد و بى اعتنايى به زرق و برق دنيا كه سبب مى شود انسان مصائب را ناچيز شمرد و انتظار مرگ و پايان زندگى كه انسان را به انجام اعمال نيك تشويق مى كند.[15]
فضيلت صبر در كتاب و سنّت
قرآن كريم و روايات پيشوايان دين مملو از فضائل صبر و ثمرات اين گوهر گران بهای اخلاقی است؛ تا آنجا كه مى توان گفت معنا به حدّ تواتر رسيده. فقط به عنوان مشتى از خروار، چند مورد از آيات و روايات را مورد بررسى قرار مى دهيم.
فضیلت و جایگاه صبر در آیات قرآن
«صبر» از مهمترين اركان ايمان است. لذا در حدود هفتاد آيه قرآن، از صبر سخن به ميان آمده كه بيش از ده مورد آن به شخص پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله اختصاص دارد. هيچ يك از فضايل انسانى، به اين اندازه مورد تأكيد قرار نگرفته است. اين نشان مى دهد كه قرآن، براى اين فضيلت اخلاقى و عملى اهمّيّت فراوانى قائل است و آن را عصاره همه فضيلت ها و خمير مايه همه سعادت ها و ابزار وصول به هر گونه خوشبختى و سعادت مى داند.[16]
برخی از آیات مربوط به صبر در قرآن عبارت اند از:
1. در آیات ۲۲ تا ۲۴ سوره رعد می خوانیم: «وَ الَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ * جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ * سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ؛ و كسانى كه صبر كردند در جهات مختلف به خاطر خداوند و اقامه نماز كرده و انفاق نمودند، در خفاء و در ظاهر، و دفع كردند با اطاعت و انجام اعمال نيك، معصيت را، براى اينچنين افرادى بهشت و خانه آخرت است * خانه اى كه بستانهاى جاودانى است. داخل مى شوند در آن. چنين افرادى و كسانى كه صالح باشند از پدران و همسران و اولاد اين ها و نيز ملائكه از هر دربى هشت درب بهشت بر اينان داخل شده * و گويند سلام بر شما كه در طاعت و عبادت خدا و رنج آلام عالم صبر پيشه كرديد، پس چه خوب است عاقبت اين منزلگاه و خانه اى كه در آن سكنى گزيديد».
نكته مهم و قابل توجه پس از اين همه عنايت و بشارت به صابرين و اين همه اجر و پاداش، اين است كه ملائكه وقتى بر اينان وارد مى شوند، از ميان جميع اعمال اينها اعم از نماز، روزه، حج و غيره به «صبر» اشاره كرده و با اين صفت آنها را مى ستايند و مى گويند مبارك باد خانه جاودانى. اين نيست مگر اينكه صبر جوهره تمامى عبادات است و بلكه صبر ريشه تمامى اعمال اهل ايمان است. [17]
به تعبير ديگر فرشتگان از ميان تمام اعمال و طاعات و عبادات و كارهاى نيك بهشتيان، انگشت روى «صبر و شكيبايى» آنها گذاشته و آن را سبب ورود به بهشت مى شمارند. زيرا بدون صبر، نه پرهيز از گناه ممكن است و نه انجام اطاعت ها و عبادت ها، نه جهاد با نفس و نه جهاد با دشمن. به همين دليل فرشتگان، در نخستين تبريك به بهشتيان، به مسئله صبر تكيه مى كنند.[18]
2. در آیه ۷۵ سوره فرقان می خوانیم: «أُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ يُلَقَّوْنَ فِيها تَحِيَّةً وَ سَلاماً؛ آنها (عباد الرحمن) كسانى هستند كه درجات عالى بهشت در برابر شكيبائى و صبر آنها به آنها ارزانى و پاداش داده مى شود، و در آنجا با درود و سلام رو به رو مى شوند».
این آیه یکی ديگر از از ویژگی های «عباد الرحمن» را بر می شمارد و طبق اين آيه برترين منزلگاههاى بهشت در اختيار «صابران» قرار مى گيرد.[19] قرآن کریم در این سوره، پس از برشمردن صفاتی بسيار والا براى «بندگان خاص» خدا، در جمع بندى همه آن صفات، اين آيه را ذكر مى كند و در اين آيه نام «صبر» را مى برد. ولى اين صفت، صفتی در کنار صفات ديگر نيست؛ بلكه اين صفتى است كه خميرمايه و سرچشمه همه صفات قبلى است. صفتى است كه به منزله قوّه فرماندهى در تحقق آن صفات فرمان مى راند.
3. در آیه ۲۴ سوره سجده می خوانیم: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ؛ و قرار داديم از بنى اسرائيل پيشوايان را كه هدايت به امر ما مى كردند و اين مقام در اثر اين بود كه صبر كردند و يقين به آيات ما داشتند».
خداوند در اين آيه صبر را عاملى براى رسيدن به نبوت و امامت قرار داده است. مراد از اين برگزيدگان، انبيایى بودند كه در بنى اسرائيل به تدريج به درجه نبوّت رسيدند. اينكه صبر در این آیه مقدم بر يقين آمده شايد به اين جهت باشد كه: صبر ريشه تحصيل يقين است. صبر در همه جوانب و به ويژه صبر بر عبادت نتيجه اش يقين است.[20]
4. قرآن کریم در آیه ۴۲ سوره سجده نيز صبر بنی اسرائیل را علت پيشوا و هدايتگر بودن شان معرفی کرده است: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا».[21] علاوه بر آن در آیه ۱۳۷ سوره اعراف، تحقق وعده نیکوی الهی درباره آنها نیز به خاطر صبرشان دانسته است: «وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنى عَلى بَني إِسْرائيلَ بِما صَبَرُوا».[22]
5. در آیه ۴۴ سوره ص می خوانیم: «إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ؛ ما ايوب را شكيبا يافتيم، چه بنده خوبى كه بسيار بازگشت كننده به سوى خدا بود».
حضرت ایوب به عنوان پيامبر صبور شناخته مى شود. او الگوى «صبر» و مقاومت در برابر مشكلات بود. او انسانی بود که با دارا بودن امكانات بسيار وسيع و گسترده، يكباره همه چيز خود را از دست داد؛ شدیدا بیمار شد و در عین حال نيش زبان دوست و دشمن را كه اثرش از خنجر و شمشير بيشتر است، شنید. امّا هیچ گاه كلمه اى بر خلاف رضاى خدا كه حاكى از ناسپاسى اش باشد، بر زبان نراند و همواره زبانش به ذكر و شكر در گردش بود. به همین دلیل در پایان درهاى رحمت الهى به روى او گشوده شد و نه تنها اموال و فرزندانش به لطف الهى به او بازگشت، بلكه افزون تر از آن نصيبش شد و از همه مهمتر، به مقام پر افتخار «نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ» رسيد.
6. در آیه ۱۸ سوره یوسف می خوانیم: «وَ جاؤُ عَلى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ؛ و پيراهن يوسف را با خونى دروغين آغشته ساخته، نزد پدر آوردند. پدر گفت: هوس هاى نفسانى شما اين كار را برايتان آراسته! من صبر جميل خواهم داشت، و در برابر آنچه مى گوييد از خداوند يارى مى طلبم!».
یعقوب علیه السلام وقتی به فراق فرزند دلبندش حضرت يوسف گرفتار شد، ساليان دراز با چشمانى اشكبار صبر كرد تا سرانجام ديده اش نابينا شد. امّا هرگز سخنى بر خلاف رضاى حق بر زبان نراند و پيوسته شاكر و صابر بود. درباره معنای «صَبْر جَميل» بعضى گفته اند: صبر جميل، صبرى است كه نه بى تابى در آن باشد و نه شكايت نزد مردم. بعضى گفته اند: صبر جميل آن است كه براى خدا باشد.
7. در آیه ۸۵ سوره انبیاء می خوانیم: «وَ إِسْماعِيلَ وَ إِدْرِيسَ وَ ذَا الْكِفْلِ كُلٌ مِنَ الصَّابِرِينَ؛ و اسماعيل و ادريس و ذوالكفل را [به ياد آور] كه همه از صابران بودند».
صبر اسماعيل آنجا بود که آماده شد كه پدر او را به قربانگاه برد و كارد بر گلويش بگذارد و قربانى شود. همچنین در سرزمين خشك و سوزان مكه، كنار خانه خدا ماند تا تدريجا آنجا رونق گرفت. ادریس نیز نخستين كسى بود كه در ميان قوم خويش مبعوث شد، تا آنها را به سوى خدا دعوت كند. اما با وجود مرارت زيادى كه در اين راه كشيد، قومش دعوت او را اجابت نكردند. «ذوالكفل» نیز کسی بود که با وجود عبادت های روزانه و شبانه بسیار، در میان مردم بنی اسرائیل داوری می کرد و بی آن که خشمگین گردد.
8. در آیه ۲۴۹ سوره بقره می خوانیم: «... قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ، قالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ، كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ، وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ؛ ... گروهى از بنى اسرائيل گفتند: امروز ما توانايى مقابله با جالوت و سپاهيان او را نداريم، اما آنها كه به روز رستاخيز ايمان قوى داشتند، گفتند: چه بسيار گروههاى كوچكى كه به فرمان خدا بر گروه هاى عظيمى پيروز شدند! و خداوند همراه با صابران و يار استقامت كنندگان است».
هنگامى كه بنى اسرائيل بر اثر ظلم سلطانى به نام «جالوت» آواره شدند، دست به دامن شخصی به نام «اشموئيل» شدند تا رئيس و فرماندهى براى جنگ با «جالوت» براي شان تعيين كند. او طى انتخاب حساب شده اى جوانى به نام «طالوت» را براى اين كار برگزيد و جالوت نیز طی حوادثی، از میان لشکری انبوه، عده محدود چندصد نفره ای را برای این جنگ غربال کرد. این گروه از بنی اسرائیل نشان دادند كه با جمعيتى انبوه كه فاقد انگيزه و بى بهره از صبر و استقامت اند، در ميدان نبرد پيروز نخواهند شد، بلكه گروه اندك، اما مصمّم و شكيبا و ثابت قدم، مى توانند بر لشكرهاى عظيم پيروز گردد و سرانجام نيز چنين شد. از اين آيه استفاده مى شود كه انگيزه اين صبر و استقامت، توكّل بر خدا، ايمان به روز رستاخيز و پاداش هاى الهى بوده است.
9. در آیه ۲۰۰ سوره آل عمران می خوانیم: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! در برابر مشكلات و مصائب و هوس هاى سركش استقامت كنيد! و در برابر دشمنان نيز پايدار باشيد و از مرزهاى خود مراقبت نمایيد و از خدا بپرهيزيد، شايد رستگار شويد».
در اين آيه، چهار دستور داده شده كه سرچشمه رستگارى و كليد سعادت است. نخست، صبر و استقامت و ايستادگى در برابر حوادث و مشكلات و مصائب و موانع. صبر و استقامت در برابر صبر و استقامت ديگران است. در واقع دستور اوّل ناظر به ايستادگى در برابر انواع مشكلات و حوادث گوناگون زندگى است و دستور دوّم ناظر به ايستادگى در برابر دشمن است. به اين ترتيب كه هر قدر آنها بيشتر مقاومت كنند، مؤمنان بايد بر مقاومت خودشان بيفزايند تا بر دشمن غالب شوند. دستور سوم، مراقبت از مرزهاست. زيرا سربازان اسلام، مركب ها و وسائل جنگى خود را در آن محل نگهدارى می كردند. آخرين دستور، تقواى الهى است كه مانند چترى بر همه دستورهاى سابق سايه مى افكند.
10. در آیه ۱۵۳ سوره بقره می خوانیم: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ؛ اى افرادى كه ايمان آورده ايد! از صبر واستقامت و نماز، كمك بگيريد؛ زيرا خداوند با صابران است».
مفهوم وسیع این آیه شامل هرگونه صبر و استقامت مى شود؛ خواه صبر به اطاعت باشد يا بر معصيت يا بر مصيبت. گاه پيمانه صبر انسان لبريز مى شود و طاقت او بر صبر كاهش مى يابد. اينجاست كه نماز به او قوّت قلب و اراده و توكل بر خدا می بخشد و بدين سان، نيروى صبر از طريق نماز افزايش مى يابد. به تعبير ديگر، هنگامى كه انسان از طريق نماز به خدا روى مى آورد، خود را به قدرت بى پايان و لايزال حق مرتبط مى سازد. اين كار، مقاومت انسان را در برابر مشكلات، چنان افزايش مى دهد كه به نيروى شكست ناپذيرى تبديل مى شود.
11. در آیه ۱۰ سوره زمر می خوانیم: «قُلْ يا عِبادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ؛ بگو اى بندگان من كه ايمان آورده ايد، از مخالفت پروردگارتان بپرهيزيد. براى كسانى كه در اين دنيا نيكى كرده اند پاداش نيكى است و زمين خدا وسيع است. اگر تحت فشار سران كفر بوديد، مهاجرت كنيد، كه صابران اجر و پاداش خود را بى حساب دريافت مى دارند».
در اين آيه، «صبرِ صابران»، علّتِ اجرِ بی حسابِشان معرفی شده است. تعبير «بى حساب» نشان مى دهد كه خداوند، آن قدر به مومنین پاداش مى دهد كه جز او، كسى قادر به حسابش نيست.
12. در آیه ۱۵۵ سوره بقره می خوانیم: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِين؛ قطعاً همه شما امت محمّد را با چيزى از ترس، گرسنگى، و خسارت اموال و جآنها و ميوه ها، آزمايش مى كنيم، به استقامت كنندگان در برابر آزمايش ها بشارت پيروزى و پاداش بزرگ بده».
گرچه در اينجا تنها به يكى از شاخه هاى صبر يعنى صبر بر مصائب و مشكلات اشاره شده، ولى اهمّيّت آن به اندازه اى است كه صلوات و درود و رحمت الهى به اين دسته از صابران جارى شده و آنها مسيرهاى هدايت را در پرتو همين صبر و شكيبايى مى پيمايند. با توجه به اين نكته كه آزمايش هاى گوناگون در اين جهان از سنت هاى خلل ناپذير الهى است و عبور از گردنه هاى صعب العبور آن جز با صبر ممكن نيست، به نقش صبر و شكيبايى در زندگى و آثار نهايى آن پى مى بريم.
13. در آیه ۳ سوره عصر می خوانیم: «إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ؛ [کسانی زيانکار نيستند که] ايمان آورده، و اعمال صالح انجام دادهاند و يكديگر را به حق سفارش كرده، و يكديگر را به شكيبايى و استقامت توصيه نمودهاند».
تعبير «تَواصَوْا» از ماده «تواصى» به معنى سفارش كردن به يكديگر در آيات فوق، نشان مى دهد كه مؤمنان بعد از «ايمان» و معرفت و «عمل صالح»، بايد به احقاق حقوق روى آورند؛ «حق» را بشناسند و يكديگر را به آن توصيه كنند. از آنجا که احقاق حق و اجراى حق در جامعه انسانى، جز با استقامت و ايستادگى در برابر موانع ممكن نيست، توصيه به «صبر» را به عنوان چهارمين اصل كه پشتوانه اصول سه گانه ديگر است بيان مىكند. بنابراين صبر، يكى از اركان اصلى سعادت انسانهاست كه بدون آن، درخت ايمان به ثمر نمى نشيند و اعمال صالح انجام نمى گيرد، و احقاق حقوق در جامعه انسانى تحقق نمى يابد. بدون شك، احقاق حقوق و اداى آن از مشكل ترين كارهاست؛ زيرا گاهى ممكن است حق، با فرد يا عزيزان و بستگانش مخالف باشد، در اينجا اداى حق جز به مدد «صبر»، صورت نمى پذيرد.[23]
فضیلت و جایگاه صبر در روایات اسلامی
به گفته بعضى از علماى اخلاق، رواياتى كه درباره فضيلت صبر و شكيبايى از معصومين عليهم السلام به ما رسيده، بيش از آن است كه به شمارش در آيد. در برخى از كتب كه درباره صبر تأليف يافته، نزديك به 900 حديث از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه معصومين عليهم السلام در اين باره آمده است.[24] به عنوان نمونه، بخشى از آن را مرور می کنیم.
1. از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «عَلَامَةُ الصَّابِرِ فِي ثَلَاثٍ: أَوَّلُهَا أَنْ لَا يَكْسَلَ، وَ الثَّانِيَةُ أَنْ لَا يَضْجَرَ، وَ الثَّالِثَةُ أَنْ لَا يَشْكُوَ مِنْ رَبِّهِ تَعَالَى، لِأَنَّهُ إِذَا كَسِلَ فَقَدْ ضَيَّعَ الْحَقَّ، وَ إِذَا ضَجِرَ لَمْ يُؤَدِّ الشُّكْر،َ وَ إِذَا شَكَا مِنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَصَاهُ؛[25] علامت صابر سه چيز است: اول اينكه سست و كسل نمى گردد. دوم اينكه ناراحت نمى شود و سوم اينكه شِكوِه و شكايت از پروردگارش نمى كند. زيرا اگر سست و كسل شود، تضييع حق مى كند و زمانى كه ناراحتى به خود راه دهد، اداى شكر نمى كند و زمانى كه شكايت از پروردگار عزوجل كند عصيان او را كرده است».
2. امام علی علیه السلام می فرماید: «وَ الصَّبْرُ يُنَاضِلُ الْحِدْثَانَ؛[26] صبر و شكيبایى پيشامدها را دور مى كند». به تعبير ديگر صبر، سپرى براى جلوگيرى از آسيب پذيرى انسان در برابر حوادث و پيشامدهایى است كه مصون از آنها نيست.[27]
3. رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره صبر می گوید: «فِي الصَّبْرِ عَلَى مَا تَكْرَهُ خَيْرٌ كَثِيرٌ؛[28] در صبر بر مكروهات و ناملايمات و امور غير موافق با نفس، خير كثير است».
4. در حديثى از ابن عباس نقل شده است که: رسول اكرم صلى الله عليه و آله بر انصار وارد شدند و فرمودند: آيا شما مؤمنيد؟ آنها همه ساكت شدند. يكى از صحابه گفت: بله يا رسول الله. آن حضرت فرمود: علامت ايمان شما چيست؟ گفتند: «نَشْكُرُ عَلَى الرَّخَاءِ وَ نَصْبِرُ عَلَى الْبَلَاءِ وَ نَرْضَى بِالْقَضَاء؛[29] در خوشى شاكريم و بر بلا صابريم و به قضاء الهى راضى». حضرت فرمودند: «مُؤْمِنُونَ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ؛ قسم به صاحب كعبه كه شما مؤمنيد».
5. از حضرت مسيح عليه السلام نقل شده است که فرمود: «إِنَّكُمْ لَا تُدْرِكُونَ مَا تُحِبُّونَ، إِلَّا بِصَبْرِكُمْ عَلَى مَا تَكْرَهُونَ؛[30] شما به آنچه دوست مى داريد نمى رسيد، مگر به صبر و استقامت بر آنچه از آن كراهت داريد».
6. در دعاى امين الله امام سجاد عليه السلام وقتى جدّ خود مولى على عليه السلام را زيارت مى كنند، بر سر آن مزار شريف چنين دعا مى كنند: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ، رَاضِيَةً بِقَضَائِكَ، مُولَعَةً بِذِكْرِكَ وَ دُعَائِكَ، مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ أَوْلِيَائِكَ، مَحْبُوبَةً فِي أَرْضِكَ وَ سَمَائِكَ، صَابِرَةً عَلَى نُزُولِ بَلَائِكَ، شَاكِرَةً بِفَوَاضِلِ نَعْمَائِكَ؛[31] خدايا نفس مرا مطمئن به مقدرات، راضى به قضاء، حريص به ذكر و خواندن خودت قرار ده، خدايا نفس مرا دوستدار برگزيدگان از دوستان خود، محبوب در زمين و آسمان، صبور بر نزول بلاء و شكرگزار بر نعمت هاى صادر شده از ناحيه خود قرار ده!».
امام در اینجا صبر بر مصائب و مكروهات و شكر بر نعمت ها كه از صفات پرهيزگاران واقعى است را از خداوند براى خود در چنين مكان مقدسی درخواست مى نمايد.[32]
7. رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره صبر فرمود: «الصَّبْرُ خَيْرُ مَرْكَبٍ، مَا رَزَقَ اللَّهُ عَبْداً خَيْراً لَهُ وَ لَا أَوْسَعَ مِنَ الصَّبْرِ؛[33] صبر بهترين مركب سوارى است، خداوند هيچ بنده اى را بهتر و گسترده تر از صبر روزى نداده است».
تعبير به «بهترين مركب»، در اين حديث شريف، اشاره به اين دارد كه صبر وسيله رسيدن به همه سعادت ها و خوشبختى هاست، و انسان بدون آن به هيچ مقامى در دنيا و آخرت نمى رسد.
8. امير مؤمنان على عليه السلام نیز مى فرمايد: «عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ؛[34] بر شما باد به صبر و استقامت كردن، زيرا صبر نسبت به ايمان، همانند سر به بدن است».
این حدیث نشان مى دهد كه صبر نقش كليدى براى تمام ابعاد زندگى انسان دارد. به همين دليل در ذيل همين حديث آمده است «وَ لَا خَيْرَ ... فِي إِيمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَهُ؛[35] كسى كه صبر و استقامت ندارد، ايمان او پايدار نخواهد ماند».
9. در حديثی ديگر، همان حضرت مى فرمايند: «لَا يَعْدَمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَ وَ إِنْ طَالَ بِهِ الزَّمَانُ؛[36] شخص صبور، پيروزى را از دست نخواهد داد، هر چند طول بكشد».
با توجه به اينكه هم صبر مطلق ذكر شده و هم پيروزى، این کلام نشان مى دهد كه اين حكم در تمام ابعاد معنوى و مادى زندگى انسان جاری است.
10. پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله، در کلامی صبر را به منزله نصف ايمان شمرده: «الصَّبْرُ نِصْفُ الْإِيمَانِ؛[37] صبر نصف ايمان است».
11. در حديثی ديگر، رسول خدا صلى الله عليه و آله در تعبيری زيبا فرمود: «الصَّبْرُ كَنْزٌ مِن كُنُوزِ الْجَنَّةِ؛[38] صبر، گنجى از گنج هاى بهشت است».
12. حضرت علی علیه السلام نيز فرمود: «الصَّبْرُ عَوْنٌ عَلَى كُلِّ أَمْرٍ؛[39] صبر و شكيبايى به پيشرفت هر كار مهمى كمك مى كند».
13. حضرت علی علیه السلام در حديث ديگرى فرمود: «إِنْ صَبَرْتَ أَدْرَكْتَ بِصَبْرِكَ مَنَازِلَ الْأَبْرَارِ وَ إِنْ جَزِعْتَ أَوْرَدَكَ جَزَعُكَ عَذَابَ النَّارِ؛[40] اگر صبر كنى، به خاطر صبر خود به مقامات ابرار و نيكوكاران مى رسى و اگر بى صبرى كنى، اين بى صبرى تو را در عذاب دوزخ وارد مى كند».
14. امام صادق عليه السلام درباره صبر در برابر بلاها و حوادث تلخ زندگى مى فرمايد: «مَنِ ابْتُلِيَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ بِبَلَاءٍ، فَصَبَرَ عَلَيْهِ، كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ أَلْفِ شَهِيدٍ؛[41] هر كس از مؤمنان به بلايى گرفتار شود و شكيبايى را از دست ندهد، پاداش هزار شهيد دارد».
15. پیامبر اسلام صلى الله عليه و آله درباره پاداش معنوى صابران مى فرمايد: «مَنِ ابْتُلِيَ فَصَبَرَ وَ أُعْطِيَ فَشَكَرَ وَ ظُلِمَ فَغَفَرَ ... أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ مِنَ الْعَذَابِ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ؛[42] كسى كه به بلايى مبتلا شود و شكيبايى كند و نعمتى به او برسد و شكر آن را به جا آورد و مورد ستم واقع شود و با بزرگوارى طرف را ببخشد، چنين كسانى امنيت و آرامش در قيامت دارند و آنها هدايت يافتگان اند».[43]
فلسفه صبر
1. تمام كارهاى مثبت با موانعى روبه رور است. كار مثبت و مهم بدون مخالف روی نمی دهد. آزادى، استقلال، ايمان، تقوى، تحصيل دانش، كسب، بدون مشكل نیست. انسانی که اهل صبر نيست و با وقوع یکی دو مانع کنار می رود، نباید وارد میدان چنین کارزارهایی گردد. ضامن اجراى تمام كارهاى خير، صبر است. با صبر مى توان به اهداف عالى رسيد.
2. انسان تحت فشار انگيزه هاى درونى و بيرونى است. هميشه انگيزه ها و نيازهایى او را به طرف گناه مى كشاند. هواها و نيازها و خواهش هاى نشأت گرفته از شهوت از درون و محيط هاى فاسد و شيطان و دوستان ناباب و... از برون مزاحم و رهزن مسير تكامل و صلاح او هستند. اگر انسان نخواهد استقامت داشته باشد، از كوره در مى رود. پس صبر عامل بازدارنده از گناه است.
3. اصولا دنياى ما آميخته با حوادث تلخ و شيرين، كاميابى و ناكامى، شكست و پيروزى، نيش و نوش است. هر روز دوستان از دنيا مى روند و اگر از دنيا مأيوس شويم و در حادثه اول و دوم خود را ببازيم، مرده اى بيش نيستيم. انسان به اميد زنده است؛ انسانِ مأيوس در حساب مردگان است. بايد در برابر همه حوادث صبر كرد تا به جایى رسيد.
4. علم و دانش آموزى، ثمره صبر است و آیاتی چند از قرآن نیز بر آن گواهی می دهد. مثلا در آیه 33 سوره شورى بعد از اينكه خداوند از نشانه هاى خود خبر مى دهد، مى فرمايد: «إِنَ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِ صَبَّارٍ شَكُورٍ؛ همانا در آنها نشانه هایى است براى هر صبر كننده و شكرگزارى».
5. اسرار آفرينش، آيات خداوند است و علم به آنها نياز به صبر دارد. كشف آثار هستى و عبرت گرفتن از آنها نياز به صبر دارد. مطالعه زندگی بسیاری از دانشمندان نشان می دهد که تلاش های علمی آنها بدون صبر، به نتیجه مطلوب نمی رسید.[44]
انواع صبر
در بسيارى از گفتارها و نوشتارهای علماى اخلاق و بزرگان اسلام، «صبر» به سه شاخه تقسيم شده است:
1. صبر بر اطاعت؛ 2. صبر بر معصيت؛ 3. صبر بر مصيبت.
بزرگان اخلاق، اين تقسيم سه گانه را از روايات اسلامى گرفته اند؛ همانند روايتى كه از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نقل شده است: «الصَّبْرُ ثَلَاثَةٌ: صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ، وَ صَبْرٌ عَلَى الطَّاعَةِ، وَ صَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِيَةِ، فَمَنْ صَبَرَ عَلَى الْمُصِيبَةِ حَتَّى يَرُدَّهَا بِحُسْنِ عَزَائِهَا، كَتَبَ اللَّهُ لَهُ ثَلَاثَمِائَةِ دَرَجَةٍ مَا بَيْنَ الدَّرَجَةِ إِلَى الدَّرَجَةِ كَمَا بَيْنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ، وَ مَنْ صَبَرَ عَلَى الطَّاعَةِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ سِتَّمِائَةِ دَرَجَةٍ مَا بَيْنَ الدَّرَجَةِ إِلَى الدَّرَجَةِ كَمَا بَيْنَ تُخُومِ الْأَرْضِ إِلَى الْعَرْشِ، وَ مَنْ صَبَرَ عَنِ الْمَعْصِيَةِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ تِسْعَمِائَةِ دَرَجَةٍ مَا بَيْنَ الدَّرَجَةِ إِلَى الدَّرَجَةِ كَمَا بَيْنَ تُخُومِ الْأَرْضِ إِلَى مُنْتَهَى الْعَرْشِ؛[45] صبر بر سه گونه است: صبر بر مصيبت، صبر بر طاعت و صبر بر معصيت. كسى كه صبر بر مصيبت كند و آن را با شكيبايى و صبر جميل تحمل نمايد، خداوند سيصد درجه برايش مى نويسد كه فاصله ميان هر درجه همانند فاصله آسمان و زمين است. و هر كس صبر بر اطاعت كند، خداوند ششصد درجه برايش مى نويسد كه فاصله هر يك با ديگرى همانند فاصله انتهاى زمين تا عرش خداست. و هر كس صبر بر معصيت كند، خداوند نهصد درجه برايش مى نويسد كه فاصله هر يك با ديگرى، همانند فاصله منتهاى زمين تا منتهاى عرش خداست».
از تعبيرات اين حديث، استفاده مى شود كه صبر بر «معصيت» مهمتر از همه است و صبر بر اطاعت در مرحله دوّم و صبر بر مصيبت در مرحله سوّم قرار دارد.[46]
منظور از «صبر بر اطاعت»، ايستادگى در برابر مشكلات اطاعت فرمان خداست؛ اطاعت فرمان الهى در نماز و روزه و حج و جهاد و اداى واجبات مالى، همانند خمس و زكات و هم چنين صبر و شكيبايى در برابر مشكلات اطاعت اوامر استحبابى كه دامنه گستردهاى دارد.
عبادت هاى سنگين را با خلوص نيّت انجام دادن و در اين راه استقامت كردن كار كمى نيست. به درگاه الهى روى آوردن و پيشانى پر غرور را به خاك مذلّت درگاه او سایيدن بى صبر و استقامت ميسّر نيست. تداوم در عبادت و از كوره در نرفتن و احساس خستگى نكردن بى بردبارى ميسور نيست. قبل از عبادت نيّت را خالص كردن براى ربّ الارباب و اشتغال از غير و احتراز از ريا و عُجب، به صبر دارد.[47]
منظور از «صبر بر معصيت»؛ ايستادگى در برابر شعله هاى سركش شهوات و هيجان هاى برخاسته از هوا و هوس است كه اگر چنين نباشد، طوفان شهوات و هوس ها تمام ايمان و تقوا و پاكى و صدق و صفا و... را از بين مى برد.
عصيان و سركشى نكردن به خداوند با اين همه جاذبه ها و كشش هاى عوامل گناه، آسان نيست. جاذبه زنان زيبا، جاذبه مال حرام و مقام و جاه نامشروع مقاومت لازم دارد. اگر نيروى دافعه و بازدارنده اى در ميان نباشد، انسان جذب اين انسان رباهایى مى شود كه بايد گفت ميدان و حوزه جاذبه و كشش آنها به قدرى زياد است كه بسا افراد بسيار مُهذَّب و عابدان و زاهدان هفتاد ساله را هم به دام خود كشيده و جذب مى كند؛ چنانچه در وقايع تاريخى منعكس است.
از جمله صبر بر معاصى صبر بر نعمت است. انسان بايد در رفاه و نعمت و در مال و جاه و كثرت عيال و فرزندان خود، حدّ متعارف را برگزيده، و بر آن صبر كند. زيرا نفس انسانى دائماً در صدد زياده طلبى است. به تعبير قرآن در آیات ۶ و ۷ سوره علق: «إِنَّ الْانسانَ لَيَطْغى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى؛ انسان وقتى خود را مستغنى ديد ظغيانگر مى شود».
اگر انسان غرق در آسودگى و آسايش شد و خود را بى نياز احساس كرد، طغيانگرى كرده و راه عصيان مى پويد؛ از همين روى قرآن كريم دائماً تذكر مى دهد كه: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ؛[48] اى كسانى كه ايمان آوردهايد، مشغول نكند شما را، اموال و اولادتان از ذكر خدا».
صبر بر این گونه عصیان گری ها و طغیان گری ها، همان است كه در كلمات حضرت امیرالمومنین علیه السّلام آمده است: «الصَّبْرُ صَبْرَانِ صَبْرٌ عَلَى مَا تَكْرَهُ وَ صَبْرٌ عَمَّا تُحِبُّ؛[49] صبر بر دوگونه است: صبر بر آنچه كراهت دارى (مصیبت ها و عبادت ها) و صبر از آن چه دوست می داری (معاصی)».[50]
و منظور از «صبر بر مصيبت»؛ آن است كه انسان در طول زندگى، در برابر حوادث دردناكى مانند از دست دادن عزيزان، خسارت هاى عظيم مالى، به خطر افتادن آبرو و حيثيت اجتماعى، گرفتارى در چنگال بيمارى هاى صعب العلاج و افتادن در دام دوستان ناباب و شركاى خائن و حكومت ظالم و گاه همسران فاسد و ... صبر و شكيبايى را از دست ندهد. این از آن روست که اين دنيا دار تزاحم و تضاد است و در نتيجه مشتمل بر مصائب و بلا خواهد بود. بهره جستن از كام دنيا مستلزم اين مصائب است.
صبر بر مصيبت و بلاها را به دو قسم تقسيم كرده اند:
اول، صورتى كه انسان مى تواند اذيت كننده و بلا رساننده را مكافات و از او انتقام گيرد؛ در این صورت، اشكالى در عقوبت كردن و انتقام گرفتن نيست، ولى صبر بسيار زيبنده است. خواه طرف مقابل جاهل و يا عامد باشد. چه بسا در اثر صبر ما، آن شخص بيدار و نادم و پشيمان شده، و براى هميشه حق ادب و اخلاق را اداء كند.
متعال در آیه ۳۵ سوره احقاف توصیه به صبر می کند: «فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ؛ صبر كن چنانكه پيامبران، اولوالعزم پيشين صبر كردند» و یا در جایی دیگر یعنی آیه ۱۲۶ سوره نحل به مسلمانان می فرماید: «وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ؛ اگر مورد عقاب واقع شديد، پس عقاب كنيد و انتقام گيريد، به مثل آنچه عقاب شده و مورد ناراحتى قرار گرفتيد، ولى اگر صبر كنيد، بهتر براى صابرين است».
دوم، صورتى است كه انسان قدرت انتقام را ندارد. خواه بلا رساننده و موجب ناراحتى، انسان باشد، و خواه حوادث روزگار و پيشامدهاى ناگوار. در اين موارد انسان بايد قدرت يقين به خداوند و مقدّرات الهى را بالا برده، و با اتّكا به او صبر كند تا فرجى براى او رسد. صبر در اين موارد صبر صد يقين را لازم دارد.
رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله از خداوند مى خواهد: «اللَّهُمَّ اقْسِمْ لَنَا ... وَ مِنَ الْيَقِينِ مَا يُهَوِّنُ عَلَيْنَا بِهِ مُصِيبَاتِ الدُّنْيَا ...؛[51] خدایا! از تو يقينى را مى طلبم كه مصائب دنيا را بر من سبك گرداند».
در روايت ديگرى می خوانیم که پیامبر الهی، حضرت داود عليه السلام به فرزندش سلمان فرمود که: «از علائم متّقى سه چيز است: 1. حسن توكّل در آنچه به آن نمى رسد. 2. حسن رضا در آنچه به آن مى رسد. 3. و حُسن صبر در آنچه از او مفقود مى شود».[52] يعنى اگر در حادثه اى عزيزى مثل فرزند و يا مالى از اموال را از دست داده، و صبر كرده، و جزع و فزع را به خود راه نداد، اين نشانگر وجود شىء گران بهایی به نام تقوى در درون او است.[53]
انگيزه هاى صبر و شكيبايى
امورى كه باعث صبر انسان مى شود، فراوان است كه هر كدام تأثير خاصّى در پديد آوردن اين فضيلت بزرگ دارد كه مهمترين آنها عبارتند از:
1. «تقويت پايه هاى ايمان و يقين»، مخصوصا اعتقاد به اين نكته كه خداوند «اَرْحَمُ الرَّاحِمِين» است و نسبت به بندگانش از هر كسى مهربان تر است و او براى رعايت و تأمين مصالح عباد، حوادثى مى آفريند كه اسرار و منافعش پوشيده است، روح شكيبايى را در انسان پرورش مى دهد. توجه به پاداش هاى عظيم مطيعان و تاركان معاصى و صدق وعده هاى الهى نيز در اين زمينه، عزم انسان را در صبر و شكيبايى، راسخ تر مى كند. از همين رو، اميرمؤمنان عليه السلام مى فرمايند: «أَصْلُ الصَّبْرِ حُسْنُ الْيَقِينِ بِاللَّهِ؛[54] اساس و ريشه صبر، ايمان و يقين خوب، نسبت به خداوند است».
بديهى است، هر قدر ايمان انسان به حكمت و رحمت پروردگار بيشتر باشد، صبر او نيز بيشتر خواهد شد؛ به تعبير ديگر، تحمل صبر و شكيبايى برايش آسان تر مى گردد. به هيمن دليل، از امام صادق عليه السلام نقل شده كه به بعضى از ياران خود فرمود: «إِنَّا صُبُرٌ وَ شِيعَتُنَا أَصْبَرُ مِنَّا؛ ما صبورانيم، ولى شيعيان ما از ما صبورترند». راوى سؤال مى كند، فدايت شوم! چگونه شيعيان شما از شما صبورترند؟ امام در پاسخ فرمودند: «لِأَنَّا نَصْبِرُ عَلَى مَا نَعْلَمُ وَ شِيعَتُنَا يَصْبِرُونَ عَلَى مَا لَا يَعْلَمُونَ؛[55] چون ما بر چيزى كه مى دانيم و از اسرار آن آگاهيم، صبر مى كنيم، ولى شيعيان ما در برابر امورى كه از اسرارش آگاه نيستند، صبر مى كنند».
2. دست يابى به صبر، مانند كسب هر فضيلت اخلاقى ديگر، با ممارست و روبه رو شدن با حوادث گوناگون حاصل مى شود. به همين دليل در حديثى از اميرمؤمنان على عليه السلام آمده است: «مَنْ تَوَالَتْ عَلَيْهِ نَكَبَاتُ الزَّمَانِ اكْتَسَبَتْهُ فَضِيلَةُ الصَّبْرِ؛[56] كسى كه پى در پى حوادث ناخوشايند زمان برايش حادث شود، فضيلت صبر را برايش فراهم مى كند».
به تعبير ديگر، انسان در ابتداى برخورد با مصيبت، ناله و فرياد سر مى دهد و جزع و فزع را به اوج مى رساند؛ همچنين هنگامى كه در انجام طاعتى از طاعات پروردگار، با مشكلى روبه رو شود، اظهار خستگى مى كند. ولى تكرار آن حوادث و اين مشكلات به تدريج فضيلت صبر را در او به وجود مى آورد.
3. توجه به اين نكته كه دنيا، دار حوادث و مشكلات است و رسيدن به هيچ موهبتى از مواهب مادى و معنوى، بدون عبور از موانع گوناگون امكان پذير نيست و نيز توجه به اين حقيقت كه افراد كم صبر و بى حوصله و كم طاقت، هرگز به جايى نخواهند رسيد، عزم و اراده انسان را بر صبر و شكيبايى در مقابل مشكلات محكم تر مى سازد.
به يقين هر كس در اين امور دقت كند، آمادگى بيشترى براى صبر و شكيبايى پيدا مى كند. از همين رو در حديث ديگرى از حضرت علی عليه السلام آمده است: «لِكُلِّ نِعْمَة مِفْتاحٌ وَ مِغْلاقٌ، وَ مِفْتاحُهَا الصَّبْرُ وَ مِغْلاقُها الْكَسَلُ؛[57] براى هر نعمتى كليد و قُفلی است، كليد آن صبر و قُفل آن كسالت است».
4. يكى ديگر از انگيزه هاى صبر و عوامل پرورش آن، هم شكل ساختن خود با صابران است. اين امر نه تنها در اينجا بلكه در تمام فضايل اخلاقى صدق مى كند كه هرگاه انسان، در ظاهر خود را به صفتى بيارايد، هر چند در باطن چنين نباشد، به تدريج در باطنش نيز نفوذ كرده و به آن متخلّق مى گردد.
در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله آمده است: «مَنْ يَتَصَبَّرْ يُصَبِّرْهُ اللَّهُ، وَ مَنْ يَسْتَعْفِفْ يُعِفَّهُ اللَّهُ، وَ مَنْ يَسْتَغْنِ يُغْنِهِ اللَّهُ، وَ مَا أُعْطِىَ عَبْدٌ عَطَاءً هُوَ خَيرٌ وَ أَوْسَعُ مِنَ الصَّبْرِ؛[58] كسى كه خود را به چهره صابران در آورد و جزع و فزع را ترك گويد، خداوند روح صبر را به او مى بخشد و كسى كه به چهره عفيفان در آيد، خداوند او را به زينت عفّت مى آرايد و كسى كه در چهره بى نيازان در آيد، خداوند او را بى نياز مى سازد و به هيچ بنده اى موهبتى بهتر و گسترده تر از صبر عطا نشده است».
5. صبر رابطه نزديكى با ظرفيت وجودى انسان دارد. هر اندازه ظرفيت و شخصيت انسان بيشتر شود، صبر و شكيبايى او افزون مى گردد. به همين دليل كودكان و بزرگسالان كودك صفت، در برابر كمترين حادثه اى، بى تابى مى كنند در حالى كه افراد با ظرفيت وبا شخصيت، مشكلات را در خود هضم نموده و خم به ابرو نمى آورند. [59]
آثار و پيامدهاى صبر
- در اهميت صبر، همين بس كه تمام اخلاق شایسته و ستایش آمیز به صبر بر مى گردد.[60] صبر، مقدمه رسیدن به مقامات عالی است. ضرب المثل قدیمی ای وجود دارد که می گوید: «روى هر گنجى افعى خوابيده است». مراد اين است كه در رسیدن به گنج ها، رنج های فراوانی است. صبر خميرمايه همه چيزهاست. پيامبران اگر صبر نداشتند، به اين مقام هرگز نمى رسیدند.[61] پرهيزگاران نیز در برابر شدائد و انبوه مشكلات زندگى صبور و بردبارند و در شرائط سخت و دشوار از كوره در نمى روند و با اتّكا به نيروى لايزال الهى، سرانجام به پيروزى نهایى نايل مى شوند. [62]
- كليد اصلى پيروزى ها، صبر و شكيبايى است و از آنجا كه دين مجموعه اى از بايدها و نبايدهاست، اطاعات و ترك معاصى، بدون صبر و استقامت، بقا و دوامى ندارد. زيرا - همان طور که در احادیث نیز دیدیم - صبر در برابر ايمان، همانند سر نسبت به بدن است. از اين رو، در بعضى از احاديث اسلامى - از جمله حديثى از اميرمؤمنان عليه السلام - نقل شده که: «فِي الصَّبْرِ الظَّفَرُ؛[63] پيروزى در شکيبايی است».
در آيات قرآن نيز شرط مهم پيروزى مجاهدان راه خدا صبر و شكيبايى دانسته شده است؛ مثلا در آیه ۶۵ سوره انفال می خوانیم: «إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفاً مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا؛ هرگاه از شما [مؤمنان] بيست نفر صبور باشد، بر دويست نفر غلبه مى كنند و اگر صد نفر باشند بر هزار نفر از كافران پيروز مى گردند».
اين چه نيرويى است كه يك نفر را توانايى مقابله با ده نفر و صد نفر را توانايى مقابله با يك هزار نفر را مى دهد؟! اين نيرو همان صبر و استقامت است.
افراد سست اراده و كم حوصله و كم استقامت، بسيار زود از ميدان حوادث مى گريزند يا در برابر حجم مشكلات زانو مى زنند. نه دنيا را بدون صبر و استقامت به انسان مى دهند و نه آخرت را. به همين دليل، اقوام و ملت هايى در جهان پيشرفت دارند كه استقامت بيشترى داشته باشند.
در حالات دانشمندان بزرگ - اعم از شخصيت هاى مذهبى يا دانشمندان علوم ديگر - چيزى كه بيش از هر چيز ديگر مى درخشد، صبر و استقامت آنها است. گاهى يك دانشمند، براى كشف يك قانون علمى، ناچار است چند سال در انزوا در كتابخانه يا آزمايشگاه خود بماند تا موفّق به كشف آن شود.
حديثى از حضرت على عليه السلام ما را به همین حقیقت رهنمون می کند که: «مَنْ رَكِبَ مَرْكَبَ الصَّبْرِ اهْتَدَى إِلَى مَيْدَانِ النَّصْرِ؛[64] كسى كه بر مركب صبر و شكيبايى سوار شود، به ميدان پيروزى پاى مى نهد».
باز از همان امام بزرگوار نقل شده است که: «مِفْتَاحُ الظَّفَرِ لُزُومُ الصَّبْرِ؛[65] كليد پيروزى، داشتن صبر و شكيبايى است».
- صبر قدرت آفرين است. از امام باقر يا امام صادق عليهما السلام نقل شده كه فرمود: «مَنْ لَا يُعِدَّ الصَّبْرَ لِنَوَائِبِ الدَّهْرِ يَعْجِزْ؛[66] كسى كه صبر در برابر حوادث ندارد، ناتوان مى گردد».
- صبر نشانه شخصيّت است؛ لذا امام باقر عليه السلام مى فرمايد: «مُرُوَّةُ الصَّبْرِ فِي حَالِ الْحَاجَةِ وَ الْفَاقَةِ وَ التَّعَفُّفِ وَ الْغَنَاءِ أَكْثَرُ مِنْ مُرُوَّةِ الْإِعْطَاءِ؛[67] اگر چه كمك به ديگران و بخشش به نيازمندان نشانه شخصيت است امّا استقامت در حال نيازمندى و در رنج ها و سختي ها و دست نياز به سوى ديگران دراز نكردن، بلكه متّكى به خويشتن بودن، نشانه بارزترى بر شخصيّت انسان است».
- صبر نيروى مقاومت را افزايش مى دهد؛ چنانكه در روايتى مى خوانيم: «لَوْ لَا أَنَّ الصَّبْرَ خُلِقَ قَبْلَ الْبَلَاءِ لَتَفَطَّرَ الْمُؤْمِنُ كَمَا تَتَفَطَّرُ الْبَيْضَةُ عَلَى الصَّفَا؛[68] اگر نيروى مقاومت در آدمى قبل از بروز حوادث و مشكلات، آفريده نمى شد، افراد با ايمان در برابر حوادث، آن چنان از هم متلاشى مى شدند كه تخم مرغ بر اثر خوردن به سنگ متلاشى مى شود».
- صبر دعوت به طرفدارى از حق مى كند؛ افراد فاقد مقاومت نمى توانند طرفدار حق باشند. زيرا اجراى حق در برابر افراد تجاوزطلب و هوسران و سودجو همواره مشكلاتى دارد كه ايستادگى در برابر آنها بدون نيروى صبر ممكن نيست. در حديثى از امام سجّاد عليه السلام مى خوانيم: «اِصْبِرْ عَلَى الْحَقِّ وَ إِنْ كَانَ مُرّاً؛[69] در برابر حق شكيبا باش اگر چه تلخ است».
- هيچ كار بدون صبر سامان نمى يابد: هيچ گام مثبتى بدون مانع نيست و بدون استقامت پيش نمى رود؛ چنانكه در حديثى از حضرت علی عليه السلام مى خوانيم: «إذَا فَارَقَ الصَّبْرُ الأمُورَ فَسَدَتْ الأمُورُ؛[70] هنگامى كه صبر از كارها جدا شود فاسد خواهند شد».
- صبر، نشانه حرّيّت و آزادگى است: اسارت ها مولود فقدان مقاومت است؛ چنانكه ابو بصير از امام صادق عليه السلام نقل مى كند: «إِنَّ الْحُرَّ حُرٌّ عَلَى جَمِيعِ أَحْوَالِهِ، إِنْ نَابَتْهُ نَائِبَةٌ صَبَرَ لَهَا، وَ إِنْ تَدَاكَّتْ عَلَيْهِ الْمَصَائِبُ لَمْ تَكْسِرْهُ؛[71] آزاد مرد در همه حال آزاده است، در برابر حوادث ناگوار استقامت مى كند، و انبوه مصائب او را درهم نمى شكند».[72]
- مسئله صبر و شكيبايى در برابر حوادث سخت زندگى و مشكلات عظيمى كه در راه پيروزى انسان وجود دارد، تنها بُعد اخلاقى ندارد؛ بلكه از نظر بهداشت و سلامت جسم نيز فوق العاده مؤثر است. افراد ناشكيبا عمرى كوتاه و توأم با انواع بيمارى ها دارند كه مهم ترين آنها بيمارى هاى قلبى و عصبى است. در حالى كه شكيبايان از عمر طولانى و توأم با سلامت نسبى برخوردارند. به همين دليل، روانشناسان معتقدند باورمندی به مذهب - كه انسان را به شكيبايى در برابر مشكلات ترغيب مى كند - يكى از شرايط سلامت جسم و روان انسان است. در حديثى از حضرت على عليه السلام آمده است: «مَنْ أَحَبَ الْبَقَاءَ فَلْيُعِدَّ لِلْمَصَائِبِ قَلْباً صَبُوراً؛[73] كسى كه دوست دارد عمر طولانى داشته باشد، بايد قلب صبورى در برابر مصائب آماده كند».[74]
در مقابل آن همه «ثمرات صبر»، می بینیم که افراد كم صبر و کم استقامت، بسيار زود آلوده به انواع «گناه» مى شوند. زيرا گناهان، جاذبه هاى نيرومندى براى نفس سركش انسانى دارد و اگر مقاومت شديدى در انسان نباشد، ايستادگى در برابر آن جاذبه ها ممكن نيست. در حديثى از امام صادق عليه السلام آمده است: «كَمْ مِنْ صَبْرِ سَاعَةٍ قَدْ أَوْرَثَتْ فَرَحاً طَوِيلًا وَ كَمْ مِنْ لَذَّةِ سَاعَةٍ قَدْ أَوْرَثَتْ حُزْناً طَوِيلًا؛[75] بسيار اتفاق افتاده كه يك ساعت صبر و شكيبايى، سبب شادى طولانى شده است و چه بسيار لذّت كوتاهى در يك ساعت، غم واندوه طولانى به بار آورده است».
همچنين اگر انسان، صبور نباشد، به زودى «سلامتش» را از دست مى دهد؛ از همه چيز زندگى «مأيوس» گشته و دست او از كار مى ماند. چراکه در طول زندگى، انسان گرفتار خسارت ها و زيانهاى مادى، اجتماعى و يا معنوى شود و چنان نيست كه دوستان و خويشاوندان همه با هم متولد شوند و همه با هم بميرند. بعضى زودتر و بعضى ديرتر، چشم از جهان مى پوشند. آنها كه زودتر مى روند، بازماندگان را به داغ و فراق خود مبتلا مى سازند. آرى! اين صبر است كه با وجود تمام اين حوادث ناگوار، به روح و قلب انسان توانايى ادامه حيات را مى دهد.[76]
جزع و بى تابى
«جزع» نقطه مقابل «صبر» است و منظور از آن حالت بى قرارى و ناشكيبايى در برابر حوادث و مشكلات است؛ به گونه اى كه انسان در برابر حادثه زانو بزند، مأيوس شود، بى تابى كند يا از تلاش و كوشش براى رسيدن به مقصد چشم بپوشد.
جزع يكى از بدترين و نكوهيده ترين صفات است كه انسان را در دنيا و آخرت به بدبختى مى كشاند و از رسيدن به مقامات والا باز مى دارد و ارزش و مقام او را در جامعه كاسته، شربت زندگى را در كامش تلخ و شَهد حيات را زَهر مى سازد.
قرآن مجيد در آیات ۱۹ تا ۲۱ سوره «معارج»، انسان را موجودى حريص و كم طاقت معرفى مى كند كه وقتى بدى به او برسد، بى تابى مى كند و هنگامى كه خوبى به او رسد، بُخل مى ورزد و مانع ديگران مى شود: «إِنَّ الْانسانَ خُلِقَ هَلُوعاً * إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً * وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً».
منظور از انسان در آيه فوق انسانهاى تربيت نيافته و به اصطلاح فاقد شخصيت است. تعبير آيات فوق، شايد اشاره به اين باشد كه معمولا افراد ناشكيبا بخيل هم هستند؛ همان گونه كه بخيلان ناشكيبا مى باشند. به تعبير ديگر اين دو صفت با يكديگر رابطه دارند و از اين رو در مفهوم «هلوع» جمع شده اند.
جزع در روایات اسلامی
در روايات اسلامى بحث هاى جالب و عميق و نكته هاى قابل ملاحظه اى درباره نکوهش بی صبری و اظهار «جزع» ديده مى شود كه هر يك از ديگرى آموزنده تر است.
امام صادق عليه السلام در اشاره به آثار مثبت و منفی صبر و فقدان صبر مى فرمايد: «الصَّبْرُ يُظْهِرُ مَا فِى بَوَاطِنِ العِبادِ مِنَ النُّورِ وَ الصَّفاءِ وَ الْجَزَعُ يُظْهِرُ مَا فِى بَوَاطِنِهِم مِنَ الظُّلْمَةِ وَ الْوَحْشَةِ؛[77] صبر، آنچه را كه در درون بندگان خدا از نور و صفا وجود دارد، آشكار مى كند و بى صبرى و ناشكيبايى، آنچه را كه در درون آنها از ظلمت و وحشت است، ظاهر مى سازد».
آن حضرت در تصریح به پیامد بسیار مخرّب کمبود صبر می فرماید: «قِلَّةُ الصَّبْرِ فَضِيحَة؛[78] كمى صبر عيب و رسوایی است». در اين حديث كمبود صبر به طور مطلق عيب دانسته شده است. زيرا كمى صبر در برابر مشتهيات و خواهش هاى نفسانى منجر به تسليم در برابر تمايلات درونى و بيرونى شده و عامل رسوایى و افتضاح خواهد شد. كمى صبر در گفتار و عدم تأمل و دقت بر معانى الفاظ موجب بى اعتبارى و خدشه دار شدن شخصيت انسانى است. اين عيب را به طور كلى مى توان در رفتار و گفتار و نوشتار يافت و بعيد نيست كه آثار اين كم صبرى در بعضى موارد براى همه اتفاق افتاده باشد. دور نيست كه هر فردى اين معمّا را درك كرده و چه بسا ضررهایى را هم از اين ناحيه متحمل شده باشد. ولی انسانها فراموش کارند.[79]
در روایتی از حضرت علی علیه السلام می خوانیم: «مَنْ لَمْ يُنْجِهِ الصَّبْرُ أَهْلَكَهُ الْجَزَعُ؛[80] هر كس را صبر و استقامت رهایى و نجات نبخشيد، جزع و اضطراب او را از پاى درآورد». در اين حديث شريف در برابر مشكلات بيش از دو راه فرض نشده است؛ يا صبر و يا جزع. هر كس اولى را پيشه كند نجات مى يابد و هر كه دومى را برگزيند هلاكت به دنبال اوست. پس خوشا به حال كسانى كه در اين ميان صبر را برگزيند و به ثواب هایی كه به آنها وعده داده شده رسند و بدا به حال كسانى كه جزع و بى تابى را انتخاب كرد علاوه بر تحمل عذابى روحى، اجرهاى اخروى را نيز از دست مى دهد.
در روايتی از امام على عليه السلام در توصیف «جزع» آمده است: «اَلْجَزَعُ عِنْدَ الْبَلَاءِ تَمَامُ الْمِحْنَة؛[81] زارى در موقع بلا، تمامى رنج است».
آن حضرت در جایی دیگر در مذمّت جزع مى فرمايد: «إِيَّاكَ وَ الْجَزَعَ فَإِنَّهُ يَقْطَعُ الْأَمَلَ وَ يُضَعِّفُ الْعَمَلَ وَ يُورِثُ الْهَمَّ؛[82] از جزع و ناشكيبايى بپرهيز، زيرا اميد انسان را قطع و كوشش و تلاش را ضعيف ساخته و غم و اندوه به بار مى آورد».
آن حضرت در جاى ديگر ضمن اشاره به نكته لطيف ديگرى مى فرمايد: «اَلْجَزَعُ أَتْعَبُ مِنَ الصَّبْرِ؛[83] بى تابى از صبر و شكيبايى ناراحت كننده تر است». دليل آن روشن است. جزع و بى تابى هيچ مشكلى را حل نمى كند؛ تنها اثرش اين است كه روح و جسم انسان را در هم مى كوبد. به همين دليل از شكيبايى پر زحمت تر است.
آن حضرت در بیان دیگری می فرماید: «اَلْجَزَعُ لَا يَدْفَعُ الْقَدَرَ وَ لَكِنْ يُحْبِطُ الْأَجْرَ؛[84] جزع در برابر مصائب، مقدرات را تغيير نمى دهد، ولى اجر و پاداش انسان را از بين مى برد». درباره اينكه چرا پاداش را از بين مى برد، بايد گفت: جزع و ناشكيبايى دليل بر عدم رضا و عدم تسليم در برابر مقدرات الهى است و در واقع، اعتراض به عدل و حكمت پروردگار را در بردارد؛ هر چند صاحبش از آن غافل باشد.
در حديث ديگرى كه از امام هادى عليه السلام نقل شده، ضمن اشاره به نكته جالب ديگرى، این نکته گوشزد شده است که: «الْمُصِيبَةُ لِلصَّابِرِ وَاحِدَةٌ وَ لِلْجَازِعِ اثْنَتَانِ؛[85] مصيبت براى انسان صبور يكى است و براى انسان بى صبر و ناشكيبا دوتاست». جزع و بى تابى مشكلات عظيم جسمى و روحى به دنبال دارد. به علاوه اینکه اجر و پاداش انسان را بر باد مى دهد. بنابراين مصيبتِ افراد ناشكيبا مضاعف مى شود.
امام كاظم عليه السلام در بيان يكى از وصاياى حضرت مسيح عليه السلام مى فرمايند: «... وَ لَا تَجْعَلُوا قُلُوبَكُمْ مَأْوًى لِلشَّهَوَاتِ إِنَّ أَجْزَعَكُمْ عِنْدَ الْبَلَاءِ لَأَشَدُّكُمْ حُبّاً لِلدُّنْيَا وَ إِنَّ أَصْبَرَكُمْ عَلَى الْبَلَاءِ لَأَزْهَدُكُمْ فِي الدُّنْيَا ...؛[86] دل هاى خود را پناهگاه شهوات قرار ندهيد، آن كس كه در بلا، بيشتر بى تابى مى كند، علاقه اش به دنيا بيشتر است، و آن كس كه در بلا، شكيباتر است، نسبت به دنيا، بى اعتناتر است».
از اين روايت استفاده مى شود كه يكى از سرچشمه هاى مهم جزع و بى تابى، حرص و حبّ دنياست و براى كاستن از شدّت جزع، بايد از علاقه به دنيا كاست.
در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام نقل شده است که پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله هنگام عيادت يكى از يارانش كه آخرين ساعات عمرش را مى گذراند، فرمودند: «اى فرشته مرگ! با او مدارا كن كه با ايمان است. ملك الموت عرض كرد: بشارت باد بر تو اى محمد! كه من نسبت به همه مؤمنان مدارا مى كنم. بدان اى محمد! هنگامى كه من روح فرزندان آدم را مى گيرم، خانواده آنان بى تابى مى كنند. در گوشه اى از خانه مى ايستم و مى گويم: چرا اين گونه بى تابى مى كنيد؟ من قبل از پايان عمرش روح او را نگرفتم و اين يك مأموريت الهى است، گناهى ندارم؛ «فَإِنْ تَحْتَسِبُوا وَ تَصْبِرُوا تُؤْجَرُوا وَ إِنْ تَجْزَعُوا تَأْثَمُوا وَ تُوزَرُوا؛[87] اگر راضى به رضاى خدا باشيد و صبر كنيد، به شما پاداش داده مى شود و اگر جزع و بى تابى كنيد، گناه مى كنيد». [88]
تفاوت جزع و احساسات معقول
قلب انسان كانون عواطف و احساسات است. آدمی هرگاه عزيزى را از دست دهد، ناراحت گشته و اشك هايش جارى مى شود. اما نبايد هرگز اين گونه اظهار تأثّر را با جزع و بى تابى و بى صبرى اشتباه كرد. زيرا قلب انسان در برابر حوادث ناگوار عكس العمل نشان داده و چشم انسان نيز كه دريچه قلب است، ممكن است از تأثيرات قلب متأثّر گردد. بنابراين گريه و سوگوارى براى از دست دادن عزيزان يك امر طبيعى و انسانى است.
در حالات پيامبر صلى الله عليه و آله آمده است که هنگامى كه ابراهيم عليه السلام فرزند رسول خدا بدرود حيات گفت، آن حضرت گريه كرد، به گونه اى كه سيلاب اشك بر سينه اش جارى شد. عرض كردند: اى رسول خدا! تو ما را از گريه نهى كردى، اما خودت گريه مى كنى؟ فرمود: «لَيْسَ هَذَا بُكَاءً، إِنَّمَا هَذِهِ رَحْمَةٌ، وَ مَنْ لَا يَرْحَمْ لَا يُرْحَمْ؛[89] اين گريه نيست، اين رحمت و اظهار محبّت است و كسى كه رحم و عاطفه نداشته باشد، به او رحم نخواهد شد و مشمول رحمت حق نمى گردد».
مهم آن است كه انسان در مصيبت، سخنى كه حاكى از ناشكرى و شكايت باشد، بر زبان نراند و حرف هايى كه دور از شأن يك بنده مطيع پروردگار است، نگويد، خودزنى ننموده و گريبان ندرد. در اين رابطه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايند: «لَيْسَ مِنَّا مَنْ ضَرَبَ الخُدُودَ، وَ شَقَّ الجُيُوبَ، وَ دَعَا بِدَعْوَى الجَاهِلِيَّةِ؛[90] كسى كه لطمه به صورت زند و يا گريبان چاك كند، يا به هنگام مصيبت سخنانى همانند مردم جاهليت بر زبان راند، از ما نيست».[91]
درمان جزع و ناشكيبايى
اين بيمارى درونى، مانند بسيارى از بيمارى هاى ديگر، راه هاى درمان دارد.
1. تشخيص درد و تجويز بهترين راه درمان: هنگامى كه يك طبيب روحانى، اين بيمارى اخلاقى را از طريق آثار و نشانه هايش تشخيص داد، براى درمان دست به كار مى شود و از راه هاى مختلف اقدام مى كند!
2. يادآورى پيامدهاى شوم جزع و بى تابى: يادآورى پيامدهاى جزع و بى تابى و آثار سوء آن نقش مهمى در درمان اين بيمارى روحى دارد. شايد كمتر كسى اين آثار را بداند و از اين حالت، بيزار نشود و در صدد رفعش برنيايد. هنگامى كه انسان بداند، ناشكيبايى ها، اجر و پاداش انسان را در پيشگاه خدا بر باد مى دهد؛ بى آنكه مشكلى را حل كند، روان انسان را درهم مى كوبد و آرامش او را سلب نموده و سلامت جسم و جان او را به خطر مى اندازد و از همه بدتر اين كه درهاى حل مشكل را بر روى انسان مى بندد. زيرا اگر به هنگام بروز مشكلات و مصائب، انسان خونسردى خويش را حفظ كند و به اعصاب خويش مسلط باشد، اغلب راه حلى براى گشودن مشكل و يا حدّاقل، كاهش مصائب مى يابد؛ ولى انسان ناشكيبا بر اثر اضطراب و بى تابى و عدم تسلط بر اعصاب و عدم تمركز فكر، حتى درهايى را كه آشكارا به رويش باز است، نمى بيند. دقت به اين حقايق، تأثير مهمى در تغيير اين حالت دارد و به تدريج انسان را در صف شكيبايان در مى آورد.
3. مطالعه آيات و رواياتى كه پيرامون اجر و پاداش صابران وارد شده است: مطالعه آيات و رواياتى كه درباره اجر صابران وارد شده است، نقش مهمى در تقويت روحيه صبر در انسان دارد، از جمله آیات ۱۵۵ تا ۱۵۷ سوره بقره كه بزرگترين بشارت را به صابران مى دهد:
«بشارت ده صابران را * همانها كه وقتى مصيبتى به آنها برسد، مى گويند: ما از خداييم و به سوى او باز مى گرديم * رحمت و درود خدا بر آنهاست و آنها هدايت يافتگانند؛ ... وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ، قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ * أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ».
چون يكى از عوامل اصلى بى تابى «ضعف نفس» است؛ پس هر قدر انسان در تقويت روحيات خود بكوشد، در زدودن آثار ناشكيبايى و بى صبرى موفق تر است.
4. مطالعه احوال انبيا و اوليا و بزرگان: يكى ديگر از راه هاى درمان بى تابى، مطالعه حالات انبياء و اولياء و صبر و شكيبايى آنان در مقابل مصائب و درد و رنج هاى گوناگون و دشمنان درونى و بيرونى است. يادآورى اين مسائل به انسان الهام مى دهد كه نبايد در برابر حجم مشكلات بى تابى نمود.
5. تلقين و اعتماد به نفس در تحمل سختى ها: تلقين، چه از سوى خود و چه از طرف ديگران، عامل مؤثرى در برطرف ساختن اخلاق سوء و صفات زشت نفسانى است. اگر ناشكيبايان هر روز به خود تلقين شكيبايى كنند و اطرافيان نيز در تلقين كوتاهى نكنند، بى شك آثار شكيبايى در آنان ظاهر مى شود.[92]
منابع:
اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (شرح خطبه متقین)
اخلاق در قرآن
پيدايش مذاهب
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.